کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیلخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیلخوار
لغتنامه دهخدا
پیلخوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) که پیل خورد.که فیل تواند خورد. مجازاً، قوی و ضخم : ابر هزبرگون و تماسیح پیلخواربا دست اوست یعنی شمشیر اوست ، ای . منوچهری .|| (ن مف مرکب ) که پیل او را خورد. که فیل او را قوت خویش کند.
-
جستوجو در متن
-
فیلخوار
لغتنامه دهخدا
فیلخوار.[ خوا / خا ] (نف مرکب ) پیلخوار. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه فیل را تواند خورد. پیل خوارنده : ابر هزبرگون و تماسیح فیلخوار...منوچهری .