کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیغن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیغن
/peyqan/
معنی
= سداب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیغن
لغتنامه دهخدا
پیغن . [ پ َ / پ ِ غ َ ] (اِ) سداب . فیجن . پیگن . سداب را گویند و آن گیاهی باشد دوائی مانند پودنه و خوردن آن دفع قوت باه و مباشرت کند و معرب آن فیجن است . (برهان ).
-
پیغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیگن، فیجن› (زیستشناسی) [قدیمی] peyqan = سداب
-
جستوجو در متن
-
سداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سذاب› (زیستشناسی) sodāb گیاهی خودرو با برگهایش ضخیم، بدبو، آبدار و تلخ، گلهای زردرنگ و دانههای قهوهایرنگ مثلثی که برگ و دانۀ آن در پزشکی به کار میرود؛ پیگن؛ پیغن.