کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیغامبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیغامبر
/peyqāmbar/
معنی
= پیغمبر
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیغمبر، رسالتماب، رسول، وخشور
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیغامبر
واژگان مترادف و متضاد
پیغمبر، رسالتماب، رسول، وخشور
-
پیغامبر
فرهنگ فارسی معین
(پِ بَ) (ص فا.) نک پیامبر.
-
پیغامبر
لغتنامه دهخدا
پیغامبر. [ پ َ /پ ِ ب َ ] (نف مرکب ) پیامبر. پیمبر. پیغمبر. رسول . نبی . (منتهی الارب ). مرسل . (دهار). وخشور. که رسالت گذارد. آنکه ابلاغ پیام کند عموماً و پیغام خدا رساند خصوصاً. (از آنندراج ) : بوزرجمهر حکیم از دین گبرکان دست بداشت که دینی با خلل ب...
-
پیغامبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] peyqāmbar = پیغمبر
-
پیغامبر
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیْغامْبَرْ؛ واسطه، پستچی، نامه بر، قاصد، چاپار.
-
واژههای مشابه
-
پِیْغامْبَرْ
لهجه و گویش گنابادی
peyghambar در گویش گنابادی یعنی واسطه ، پستچی ،نامه بر ، قاصد ، چاپار
-
اصحاب پیغامبر
لغتنامه دهخدا
اصحاب پیغامبر. [ اَ ب ِ پ َ ب َ ] (اِخ ) رجوع به اصحاب پیامبر و اصحاب رسول شود.
-
پیغامبر آخرالزمان
واژهنامه آزاد
پیامبر آخر دنیا.
-
واژههای همآوا
-
پِیْغامْبَرْ
لهجه و گویش گنابادی
peyghambar در گویش گنابادی یعنی واسطه ، پستچی ،نامه بر ، قاصد ، چاپار
-
جستوجو در متن
-
رسول
واژگان مترادف و متضاد
ایلچی، پیامآور، پیغامبر، پیغمبر، پیک، سفیر، فرستاده، مرسل، نبی، وخشور
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بردن) bar ۱. = بردن۲. بَرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر.
-
نبی
فرهنگ فارسی معین
(نَ یّ) [ ع . ] (ص .) پیغامبر. ج . انبیاء، نبیون .