کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشِمرکزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
central deafness
ناشنوایی مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] نوعی ناشنوایی ناشی از آسیبدیدگی مسیرهای عصبی یا اختلال در مرکز شنوایی مغز
-
central eruption
فوران مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پرتاب واریزه و جریانهای گدازه از نقطهای مرکزی که به تشکیل آتشفشانی کمابیش متقارن منجر میشود
-
centralizer, commutant
مرکزیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی از گروه که با عنصری مفروض یا با همۀ عنصرهای زیرمجموعهای مفروض از گروه جابهجا میشوند
-
central force
نیروی مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نیرویی که جهت آن به سوی مرکز یا خلاف آن است و مقدارش فقط به فاصله از مرکز بستگی دارد
-
central locking, central locking system, power door locks, electric door locks
قفل مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] سامانهای که تمامی درهای خودرو را میتوان با آن از یک نقطه همزمان باز کرد یا بست
-
central moment
گشتاور مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] امید ریاضی یا مقدار میانگین توانی از تفاضل یک متغیر تصادفی از میانگین آن
-
centreline shrinkage
تنجش مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] ← تنجش محوری
-
central angle, angle at centre
زاویۀ مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در دایره، زاویهای که اضلاعش شعاعهای آن دایره باشد
-
بُرندۀ مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← پیشِ مرکزی
-
centric occlusion, central occlusion
بَرهمایی مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] وضعیتی که در آن سطوح جوندۀ دندانهای فکهای بالا و پایین دارای حداکثر تماس و درهمرفتگی دندانهها باشند
-
frog 2
تکۀ مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش مرکزی سوزن که عبور چرخهای قطار را از خطی به خط دیگر امکانپذیر میکند
-
central cerebral sulcus
شیار مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← شیار رولاندو
-
central masking
پوشش مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] پوششی که در آن آستانۀ گوش آزمایشی در نتیجۀ فرستادن نوفۀ پوششی به گوش غیرآزمایشی افزایش مییابد، بهطوریکه شدت نوفه برای عبور از جمجمه و رسیدن به گوش آزمایشی کافی نیست
-
central range
دامنۀ مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] دامنهای از مقادیر مجموعهای از دادهها، شامل 90 درصد مشاهدات مرکزی آن مجموعه
-
central vision, direct vision, foveal vision
دید مرکزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] دیدی که در آن محرک مستقیماً در راستای لکۀ زرد شبکیه قرار میگیرد