کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشعاج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (پسوند) مزید مؤخر امکنه : آسیاب پیش . بیه پیش و بیه پس (از کلمه ٔ «بیا» فعل امر آمدن و «پیش »)،نام دو قسمت گیلان . رجوع به بیه پیش و بیه پس شود.
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (ص ) عاقل و خردمند. (برهان ).
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (ق ) جلو. نزدیک . قریب . نزدیکتر. به فاصله ٔ کمتر از کسی یا چیزی : سر دست بگرفت و پیشش کشیداز آنجایگه پیش خویشش کشید. فردوسی .گرفتند بازوش با بند تنگ کشیدند از جای پیش نهنگ . فردوسی .امیر فرمود، غلامان را تا پیشتر رفتند. (تاریخ بیهقی ) . پیش تخ...
-
پیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pēš, pat(i)š] piš ۱. [مقابلِ پس] جلو.۲. (قید) قَبل؛ سابق؛ در زمان گذشته.۳. (حرف اضافه) نزد.۴. (ادبی) = ضمه〈 پیش ایوان: [قدیمی]۱. ایوان.۲. جلو ایوان.〈 پیش بردن: (مصدر متعدی)۱. جلو بردن.۲. کاری را با کامیابی و پیروزی به پایان ر...
-
پِیْش
لهجه و گویش گنابادی
peish در گویش گنابادی یعنی زمان گذشته ، جلوی رو ، پوش کتاب یا جزوه ، روانداز وسایل برای حفظ آنها از گرما یا خاک
-
پیش
دیکشنری فارسی به عربی
آلي , جبهة , علي طول , فصاعدا , قبل ذلک , للامام , ماضي , مضي , مهاجم , وجود
-
پیش
لهجه و گویش بختیاری
piš بوته صحرایى، هیزم.
-
پیش
لهجه و گویش تهرانی
برنده بازی و قمار
-
پیش پیش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جلو جلو، پیشاپیش .
-
پیش پیش
لغتنامه دهخدا
پیش پیش . (اِ صوت ) آوازی که بدان گربه را خوانند. کلمه ای که بدان گربه را خوانند. صوتی است خواندن گربه را، مقابل پیشْت ْ [ ش ْ ت ْ ] که برای راندن گربه است .
-
پیش پیش
لغتنامه دهخدا
پیش پیش . (ق مرکب ) جلوجلو. پیشا پیش . تقدم . ترجمه ٔ قدام . و گاهی «از» بر آن داخل کنند و از پیش پیش گویند : زانکه هر مرغی بسوی جنس خویش میپرد او در پس جان پیش پیش . مولوی .شیر را چون دید محو ظلم خویش سوی قوم خود دوید او پیش پیش . مولوی .آنرا که پیر...
-
پیش پیش
لهجه و گویش تهرانی
صدازدن گربه
-
پیش پیش
فرهنگ گنجواژه
صدا زدن گربه.
-
پیش اذون،پیش خوانی
لهجه و گویش تهرانی
مقدمه اذان
-
پیش پیش کردن
لهجه و گویش تهرانی
خواندن گربه