کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشحمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
loading warranties
محدودیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] محدودیت در بارگیری و جابهجایی گروه خاصی از کالاها که گاه ممکن است در بیمهنامۀ دریایی در نظر گرفته شود
-
حمل کردن
واژگان مترادف و متضاد
بردن، آوردن، منتقل کردن، نقل کردن
-
haul distance
مسافت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مسافتی که وسیلۀ جمعآوری زباله از آخرین نقطۀ برداشت تا ایستگاه انتقال یا محل فراوری یا محل دفع نهایی طی میکند
-
haul time
مدت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مدتزمان لازم برای انتقال پسماند جامد از محلی به محل دیگر
-
freight broker
واسطۀ حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] کسی که در تنظیم شرایط قرارداد حمل بین فرستندۀ بار و حملکنندۀ آن نقش واسطه دارد
-
delivery
وضع حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] خروج کودک و پردههای جنینی (fetal membranes) از بدن مادر
-
حمل کردن
فرهنگ واژههای سره
ترابردن
-
وضع حمل
فرهنگ واژههای سره
زایمان
-
freight transportation
حمل کالا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] جابهجایی کالا از تولیدکننده به مصرفکننده
-
deadweight, deadweight all told, deadweight cargo capacity, deadweight capacity, deadweight tonnage, total deadweight, deadweight carrying capacity, net capacity, useful capacity, cargo carrying capacity
ظرفیت حمل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ظرفیت کلی کشتی برای حمل محموله، اعم از بار و مسافر و آذوقه و آب شیرین و سوخت و خدمه و تجهیزات کشتی، تا جایی که خط شاهین آن در حد مجاز قرار گیرد
-
حمل کردن
فرهنگ فارسی معین
(حَ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .)1 - بردن چیزی از جایی به جای دیگر. 2 - تصور کردن ، در وهم افتادن .
-
حمل کردن
لغتنامه دهخدا
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه ).آن به که چون منی نرسددر وصال دو...
-
حمل مواطاة
لغتنامه دهخدا
حمل مواطاة. [ ح َ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون دو معنی در ذهن درآید و یکی را وصف کنند، بدیگر معنی نه به آن طریق که حقیقت هر دو یکی باشد بل به آن طریق که گویند آنچه این معنی براو اطلاق کنند همان است که دیگر معنی بر او اطلاق کنند، آن دو معنی ...
-
حمل هوهو
لغتنامه دهخدا
حمل هوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حمل مواطاة شود.
-
حمل دار
لغتنامه دهخدا
حمل دار. [ ح َ ] (نف مرکب ) ج ، حمل داران : حمل داران درآمدند بکارحمل بر حمل ساختند نثار. نظامی .|| در تداول ، حمل دار و حمله دار؛ رئیس کاروان خاصه کاروان حج که گروهی را به حج برد و به راهنمایی او حاجیان مناسک و اعمال حج و عمره انجام دهند.