کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشامضا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
paraph
پیشامضا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] صورت کوتاهشدۀ امضا؛ امضای پیشنویس قرارداد یا نامه
-
واژههای مشابه
-
امضا
واژگان مترادف و متضاد
۱. توشیح، توقیع، دستینه، صحه ۲. تایید، تصویب، جایزشماری، صحهگذاری
-
امضا
فرهنگ واژههای سره
دستینه، دستنوشت
-
امضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: امضاء] 'emzā ۱. علامت یا اسمی که پای نامه یا سند بگذارند؛ دستینه.۲. (اسم مصدر) نام خود را در ذیل حکم، نامه، یا سند نوشتن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] اجرا کردن؛ تمام کردن و پایان دادن کاری یا امری.
-
امضا
دیکشنری فارسی به عربی
تصديق
-
امضا
واژهنامه آزاد
دست نگاره dast negareh
-
امضا کردن
فرهنگ واژههای سره
دستینه کردن
-
امضا کننده
لغتنامه دهخدا
امضا کننده . [ اِ ک ُ ن َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) کسی که امضا می کند. و رجوع به امضا شود.
-
امضا کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مشترک
-
امضا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صدق
-
پیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. سابق، قبل ۲. فراپیش، قبل، قدام ۳. برابر، روبرو، مقابل ۴. زی، نزد ۵. گذشته، ماضی ۶. شاخهنخل ۷. جلو، پیشرو ۸. کنار، پهلو، نزدیک ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت، عقب
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
قدم (قَ دَ) (ص مر.) آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند.
-
پیش
فرهنگ فارسی معین
1 - (ق .) جلو، قبل ، قدام . 2 - پس ، بعد. 3 - (حراض .) نزد. 4 - سوی ، طرف . 5 - (اِ.) یکی از سه حرکت حروف ؛ ضمه .
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (اِ) برگ درخت خرما. (جهانگیری ). برگ خرما (لغت بلوچ در چاه بهار و نیک شهر). شاخ درخت خرما. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). بگفته ٔ رشیدی لیف خرما، اما در اکثر نسخ پیشن و پیشند است . (انجمن آرا). عباب . || پیس . (برهان ). خرمای ابوجهل . (برهان ...