کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشآیندهنگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
pre-foresight
پیشآیندهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مرحلۀ آمادهسازی مقدمات برای ورود به آیندهنگاری، مانند تعیین قلمرو و اهداف و گروههای همکار
-
واژههای مشابه
-
foresight 1
آیندهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی نظاممند و مشارکتی که در آن استنباطهای مختلف را دربارۀ آینده گرد میآورند و از آن طریق چشماندازی میانمدت یا بلندمدت را با هدف اتخاذ تصمیمهای روزآمد و مهیا کردن اقدامهای مشترک پی میریزند
-
پیش آینده
لغتنامه دهخدا
پیش آینده . [ آ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) مقبل . مقدم . نزدیک آینده . متصدی . (منتهی الارب ). مترقی . متجاوز. رخ دهنده : متکلف ؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت . مستمیت ؛ پیش آینده به جنگ . کابح ؛ پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی . می...
-
آینده
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتی، آتیه، آجل، بعدی، مستقبل ۲. واردشونده ≠ گذشته، ۳. رونده
-
آینده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āyande ۱. زمان بعد از حال.۲. (اسم) (ادبی) در دستور زبان، فعلی که بر زمانِ پس از حال دلالت دارد.۳. کسی که از جایی بیاید.۳. آنچه بعد بیاید.
-
آینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (اِفا.) 1 - کسی یا چیزی که می آید.2 - داخل شونده . 3 - زمان پس از حال .
-
آینده
لغتنامه دهخدا
آینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ، اِ) آنکه آید : زآنکه عشق مردگان پاینده نیست چونکه مرده سوی ما آینده نیست . مولوی . || وارد. || مستقبل . مستقبله . قادم . قادمه . آتی . آتیه . زمان پس از حال . وقتی که نیامده است : آینده نیامده ست و بگذشته گذشت .- آینده و...
-
اینده
دیکشنری فارسی به عربی
قادم , مستقبل , مقبل , نحو
-
main foresight
آیندهنگاری اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مرحلۀ اصلی فرایند آیندهنگاری که در آن روشهای مختلف آیندهپژوهی، مانند پیشنگری و تحلیل تأثیر بر روند به کار گرفته میشود
-
strategic foresight, social foresight
آیندهنگاری راهبردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] فرایندی که در نتیجۀ آن توانایی خلق و نگهداشت دیدگاههای منسجم کارآمد با استفاده از بینشهای سازمانی حاصل میشود
-
post-foresight
پسآیندهنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] مرحلۀ ترویج نتایج آیندهنگاری و به کار بستن آنها
-
نگاری
لغتنامه دهخدا
نگاری .[ ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نگار. (فرهنگ فارسی معین ). || نگارین . منقش . مزین . || (اِ) قسمتی از شکمبه ٔ گوسفند که دارای اشکال هندسی مسدس شکل است . شکمبه ٔ گوسفند به سیرابی ، نگاری ، شیردان وهزارلا تقسیم می شود. || ابزار کشیدن شیره ٔتریاک . لو...
-
نگاری
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.) وسیله ای که با آن شیرة تریاک را می کشند.
-
نگاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) negāri ۱. چراغ شیرهکشی؛ اسبابی که با آن شیرۀ تریاک را تدخین میکنند.۲. (اسم، صفت نسبی، منسوب به نگار) بخش دوم معدۀ نشخوارکنندگان که روی آن نقشونگارهای مسدسشکل است.