کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشآگهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
prognosis 1
پیشآگهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] پیشبینی سرانجام بیماری براساس شرایط فردی و سیر بیماری
-
واژههای مشابه
-
پیش آگهی
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) آگهی ای که پیش از زمان پرداخت سند، برای وام دار فرستاده می شود، اخطاریه .
-
پیش آگهی
لغتنامه دهخدا
پیش آگهی . [ گ َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح بانکداری ، اطلاعیه ٔ مختصری که پیش از سررسید پرداخت بدهی مندرج در سندی از طرف طلبکاری یا بانکی برای بدهکار فرستاده شود. || (اصطلاح مالیه ) نامه ای متضمن ارقام درآمد و میزان مالیات یکساله ٔ هر فرد مشمول مالیات ک...
-
پیش آگهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) piš[']āgahi ۱. (بانکداری) آگهی مختصری که پیش از سر رسیدن موعد پرداخت پول سند برای بدهکار فرستاده میشود.۲. (اقتصاد) نامهای که ادارۀ دارایی برای مُؤَدی مالیات میفرستد و میزان مالیات یکسالۀ او را معین میکند.
-
آگهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطلاعیه، اعلامیه، اعلان، تبلیغ ۲. استحضار، اطلاع
-
آگهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āgahi ۱. نوشتهای که بهوسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع مردم برسانند؛ مطلبی که از طرف کسی یا بنگاهی بهوسیلۀ روزنامه یا رادیو یا تلویزیون انتشار داده شود و جنبۀ تبلیغ داشته باشد؛ اعلان.۲. [قدیمی] آگاهی؛ اطلاع؛ خبر.
-
آگهی
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (حامص .) 1 - آگاهی ، اطلاع . 2 - علم ، معرفت . 3 - خبری که از جانب فردی یا مؤسسه ای در روزنامه ها و مجلات و رادیو و تلویزیون انتشار یابد و آن غالباً جنبة تبلیغاتی دارد.
-
آگهی
لغتنامه دهخدا
آگهی . [ گ َ ] (اِ) نوشته ای که خبر یا دستوری نوین دهد. || اعلامیه ای که بانک بمشتری فرستد. (فرهنگستان ).
-
آگهی
لغتنامه دهخدا
آگهی . [ گ َ ] (اِخ ) تخلص شاعری از مردم یزد.
-
آگهی
لغتنامه دهخدا
آگهی . [ گ َ ] (حامص ، اِ) مخفف آگاهی . خبر. نباء. اطلاع . آگاهی .علم . معرفت . خبرت . وقوف . عرفان . شناخت : بدو گفت کای مهتر کاروان مرا آگهی ده ز بارنهان . فردوسی .بایران رسدزین بدی آگهی برآشوبد این روزگار بهی . فردوسی .چو آمد ببغداد از او آگهی که ...
-
اگهی
دیکشنری فارسی به عربی
تحذير , زعم , ملاحظة , ملصق
-
pop-over advertisement, pop-over ad
آگهی پیشنما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
-
placard 2
نقشآگهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] آگهی بزرگی به ابعاد بزرگتر از A3 یا به اندازۀ حدوداً 1×2 یا 2×3 متر که بر سردر سینما نصب و تصویر بازیگران اصلی و نام فیلم و نام دستاندرکاران و بازیگران مهم فیلم بر آن درج شود
-
adware, advertising-supported software
آگهیافزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] بستهای نرمافزاری که پس از نصب یا در هنگام اجرای برنامه، آگهی تبلیغاتی نمایش میدهد