کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشی گرفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سبقت گرفت
فرهنگ واژههای سره
پیشی گرفت
-
اِتّخذَ المُبادَرَةَ
دیکشنری عربی به فارسی
پيشقدم شد , ابتکار عمل را در دست گرفت , تصميم گرفت , پيشي گرفت , سبقت جست
-
overtaken
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشی گرفت، مبتلا
-
اِتَّخَذَ مَقِفَ المبادَرةِ
دیکشنری عربی به فارسی
ابتکار عمل را به دست گرفت , ابتکار عمل به خرج داد , سبقت گرفت , پيشي گرفت
-
سَبَقَ
فرهنگ واژگان قرآن
جلو افتاد - پيشي گرفت
-
سَبَقَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
جلو افتاد - پيشي گرفت (مؤنث)
-
اِبتَدَرَ
دیکشنری عربی به فارسی
پيشي گرفت , سبقت گرفت , جلو افتاد , مبادرت ورزيد , دست به…زد , اقدام به…کرد
-
مهلة
لغتنامه دهخدا
مهلة. [ م ُ ل َ ] (ع اِ) قطران تنک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مُهل . || آمادگی . (منتهی الارب ). عدة. (اقرب الموارد). || درنگ و آهستگی . گویند: اخذ علی فلان المهلة؛ یعنی پیشی گرفت از وی در سن و سال یا در ادب و آرامش وآهستگی . (منتهی الارب ) ...
-
ذنب
لغتنامه دهخدا
ذنب . [ ذَ ن َ ] (معرب ، اِ) معرّب دُنب . دُنب . دُم . دمب . دنبال . دنباله : قال الرازی فی الحاوی قال جالینوس فی کتاب الکیموس ان الاذناب اشد صلابة من البطون و الأمعاء و بحسب ذلک یکون عسر هضمها و قلة غذائها الاّ أن ّ فضولها قلیلة من أجل تحریکها. (...
-
قادری
لغتنامه دهخدا
قادری . [ دِ ] (اِخ ) عبدالسلام طیب بن محمد مکنی به ابومحمد از بزرگان علماء است . وی در شهر فاس تولد یافت و با کوششی تمام به کسب علوم و معارف اشتغال ورزید تا در روایت و تدریس آنها ماهر گشت و براقران و امثال خود پیشی گرفت . علم و دانش و زهد و تقوی را ...
-
غبراء
لغتنامه دهخدا
غبراء. [ غ َ ] (اِخ ) اسب قیس بن زهیر. (منتهی الارب ). || اسب قدامةبن مصار. (منتهی الارب ). || اسب حمل بن بدر. (منتهی الارب ).- یوم داحس و الغبراء ؛ و هو لعبس علی فزارة و ذبیان و بقیت الحرب مدة مدیدة بسبب هذین الفرسین و قصتهما مشهوره . (مجمع الامثال ...
-
گرفتن
لغتنامه دهخدا
گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ](مص ) از ریشه ٔ پارسی باستان گرب اگاربایام (اتخاذکردن ، گرفتن )، ریشه ٔ اوستایی گراب ژریونایتی ، پهلوی گرفتن ، هندی باستان گرابه ، کردی گرتن ، بلوچی ژیرگ و ژیرغ ، سریکلی وغرئیغ - ام و رک هوبشمان ایضاً و نیز پهلوی گریفتن . «تاوار...
-
قادس
لغتنامه دهخدا
قادس . [ دِ] (اِخ ) جزیره ای است در مغرب اندلس نزدیک توابع شذونه نزدیک به خشکی که میان آن و خشکی خلیج کوچکی است .طلسم مشهوری که گویند مردم بربر را از ورود به اندلس مانع می شد در این جزیره بوده است . و داستان طلسم چنان است که جزیره ٔ قادس در تصرف رومی...
-
ورا
لغتنامه دهخدا
ورا. [ وَ / وِ / وُ ] (ضمیر + حرف اضافه ) مخفف او را. (برهان ) (ناظم الاطباء). «ورا بین که با ماچه ها میکند.» یعنی او را بین . (برهان ) : میغ ماننده ٔ پنبه ست و ورا باد نداف هست سدکیس ، درونه که بدو پنبه زنند. بوالمؤید.به ناز باز همی پرورد ورا دهقان...
-
بین النهرین
لغتنامه دهخدا
بین النهرین . [ ب َ نَن ْ ن َ رَ ] (اِخ ) یونانی ، مسوپوتامیا (مزوپوتامیا) (بین دو رود) ناحیه ای در آسیای غربی در امتداد رودهای دجله و فرات و بین آنها که از جنوب به شمال از خلیج فارس تا کوههای ارمنستان و از شرق به غرب از فلات ایران تا بیابان شام ممتد...