کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشگویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشگویی
/pišguy(')i/
معنی
بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آنها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیشبینی، غیبگویی، کهانت
فعل
بن گذشته: پیشگویی کرد
بن حال: پیشگویی کن
دیکشنری
augury, divination, portent, prediction, prescience, prevision, prognostic, prognostication
-
جستوجوی دقیق
-
پیشگویی
واژگان مترادف و متضاد
پیشبینی، غیبگویی، کهانت
-
پیشگویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pišguy(')i بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آنها.
-
پیشگویی
دیکشنری فارسی به عربی
اوراکل , سکن , طالع
-
واژههای مشابه
-
پیشگویی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تنبا , توقع , مسکن , نذير
-
جستوجو در متن
-
prophesy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی، غیبگویی یا پیشگویی کردن
-
prophesies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی ها، غیبگویی یا پیشگویی کردن
-
prophesying
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی، غیبگویی یا پیشگویی کردن
-
prophesied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی کرد، غیبگویی یا پیشگویی کردن
-
predictable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل پیش بینی، قابل پیشگویی، قابل پیشگویی یاپیش بینی
-
anticipative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی، در حالت انتظار، دارای قدرت پیشگویی
-
protogyny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی
-
preguaranteeing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی
-
preexception
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگویی