کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشگو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشگو
/pišgu/
معنی
کسی که آینده را پیشبینی کند؛ کسی که از آینده خبر بدهد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
غیبگو، فالگو، کاهن
دیکشنری
prophesier, prophet, fateful
-
جستوجوی دقیق
-
پیشگو
واژگان مترادف و متضاد
غیبگو، فالگو، کاهن
-
پیشگو
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - کسی که رویدادی را پیش از روی دادن می گوید. 2 - کسی که حرف مردم را به عرض شاهان و بزرگان می رساند.
-
پیشگو
لغتنامه دهخدا
پیشگو. (نف مرکب ) پیشگوی که از پیش گوید. که از قبل گفتن آغازد. || که قبل از وقوع از آن آگاهی دهد. پیشگوی . نبی . کسی که از آینده خبر دهد. (فرهنگ نظام ). || آنکه در حضور بزرگان و شاهان زائرین را شناساند. معرف . کسی که چون بمجلس بزرگان درآید شخصی بیان ...
-
پیشگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پیشگوی› pišgu کسی که آینده را پیشبینی کند؛ کسی که از آینده خبر بدهد.
-
جستوجو در متن
-
غیبگو
فرهنگ واژههای سره
پیشگو
-
fortune teller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگو
-
fortuneteller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگو، طالع بین، فالگیر
-
predictor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگو، پیشگویی کننده، طالع بین
-
foretellers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگامان، پیشگو، طالع بین
-
foreteller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگام، پیشگو، طالع بین
-
regression analysis
تحلیل وایازشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] تحلیل ارتباط بین میانگین یک متغیر تصادفی موسوم به پاسخ با یک یا چند متغیر موسوم به تبیینگر یا پیشگو بهصورت یک معادلۀ ریاضی بهطوریکه بتوان میانگین پاسخ را به ازای مقداری معین از پیشگو برآورد کرد و میزان تأثیر هر پیشگو را بر پاسخ ارزی...
-
regression coefficient
ضریب وایازشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] ضریب هر متغیر پیشگو در معادلۀ وایازشی
-
predictors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیش بینی ها، پیشگویی کننده، پیشگو، طالع بین
-
غیبگو
واژگان مترادف و متضاد
پیشگو، رمال، طالعبین، غیبدان، فالگو، فالگیر، کاهن