کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشکَشى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشکَشى
لهجه و گویش بختیاری
piškaši پیشکشى، هدیه، تعارفى.
-
واژههای مشابه
-
پیشکشی
لغتنامه دهخدا
پیشکشی . [ ک َ / ک ِ ] (ص نسبی ) هدیه . تقدیمی . پیشکش . رجوع به پیشکش شود.
-
پیشکشی
دیکشنری فارسی به عربی
هدية
-
جستوجو در متن
-
سلامانه
واژگان مترادف و متضاد
سلامی، خراج، پیشکشی (بار عام، بازدید)
-
presented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارایه شده، معروف، پیشکشی، معروض علیه
-
چشمروشنی
واژگان مترادف و متضاد
هدیه، کادو، پیشکشی (برای نوعروس ونوداماد یا مسافرتازه وارد)
-
سلامانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] salāmāne هدیه و پیشکشی که هنگام بار یافتن به حضور پادشاه یا فرمانروا تقدیم میکردند.
-
چشم روشنی
فرهنگ فارسی معین
( ~. رُ شَ) (اِمر.) پیشکشی که برای عروس وداماد یا تازه رسیده از سفر ببرند.
-
تعارفی
واژگان مترادف و متضاد
۱. متکلف ۲. اهل تعارف ۳. هدیه، سوغات، پیشکشی ۴. رشوه
-
ex-voto
پیشنذر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پیشکشی آیینی به یک قدیس یا ایزد که بهشرط اجابت یک خواسته یا سپاسگزاری از موهبتی یا بهعنوان نشانهای از ایمان تقدیم میشود
-
لطفة
لغتنامه دهخدا
لطفة. [ ل َ طَ ف َ ] (ع اِ) هدیة. یقال : جاء لنا لطفة من فلان . (منتهی الارب ). ارمغان . پیشکشی .
-
تقدیمی
لغتنامه دهخدا
تقدیمی . [ ت َ ] (ص نسبی )پیشکشی و هر چیزی که بکسی پیشکش کنند. (ناظم الاطباء). اهدایی . رجوع به تقدیم و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
پیشکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) piškeš چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند؛ هدیه: ◻︎ میخواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲: ۴۸۸).