کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشکَش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشکَش
لهجه و گویش بختیاری
piškaš پیشکش.
-
واژههای مشابه
-
پیشکش
واژگان مترادف و متضاد
ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه
-
پیشکش
لغتنامه دهخدا
پیشکش . [ ک َ / ک ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) پیشکشی . در پیش کردن چیزی کسی را تا او بستاند. تقدیم کردن چیزی به کسی تا بگیرد آنرا. تقدمه .بخشیدن کوچکی چیزی را ببزرگی . تقدیم کردن کهتری چیزی را به مهتری . هدیه ٔ کهتران به مهتران : خاقانیا بکعبه رس...
-
پیشکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) piškeš چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند؛ هدیه: ◻︎ میخواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲: ۴۸۸).
-
پیشکش
دیکشنری فارسی به عربی
عرض , کرس , هدية
-
votive offering
پیشکش نذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شیء یا اشیایی که بهقصد نذر در مکانی مقدس قرار میدادند، بدون آنکه قصد برداشتن آنها یا استفادۀ مجدد از آنها را داشته باشند
-
پیشکش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کِ. کَ دَ) (مص م .) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .
-
پیشکش کردن
لغتنامه دهخدا
پیشکش کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقدیم کردن . هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر : دستارچه ای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که تراست . حافظ.رجوع به پیشکش و شواهد آن شود.
-
پیشکش بادیز
لغتنامه دهخدا
پیشکش بادیز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه ٔبخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب زرند و 13 هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفسنجان . کوهستانی سردسیر. دارای 182 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک ، شغل اهالی آنج...
-
پیشکش نویس
لغتنامه دهخدا
پیشکش نویس . [ ک َ / ک ِ ن ِ ] (نف مرکب ) شغلی بوده است در دوره ٔ صفویه که حساب پیش کشهای نوروزی وغیره را داشته است . (رجوع به فهرست تذکرةالملوک چ تهران به اهتمام دبیرسیاقی شود). آنکه شمار پیشکشهای نوروزی و جز آن را در دربار سلاطین صفوی نگاهداشتی .
-
پیشکش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرض
-
funerary offering
پیشکشهای تدفینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اقلامی که سوگواران در هنگام خاکسپاری و پس از آن برای آرامش متوفی پیشکش میکردند
-
پیشکش کردن (به)
دیکشنری فارسی به عربی
هدية
-
پول و پیشکش
فرهنگ گنجواژه
هدایا.