کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشکش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشکش کردن
معنی
(کِ. کَ دَ) (مص م .) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
donate, gift, offer, present
-
جستوجوی دقیق
-
پیشکش کردن
فرهنگ فارسی معین
(کِ. کَ دَ) (مص م .) تقدیم کردن هدیه ای به کسی .
-
پیشکش کردن
لغتنامه دهخدا
پیشکش کردن . [ ک َ / ک ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تقدیم کردن . هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر : دستارچه ای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که تراست . حافظ.رجوع به پیشکش و شواهد آن شود.
-
پیشکش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
عرض
-
واژههای مشابه
-
پیشکَش
لهجه و گویش بختیاری
piškaš پیشکش.
-
votive offering
پیشکش نذری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] شیء یا اشیایی که بهقصد نذر در مکانی مقدس قرار میدادند، بدون آنکه قصد برداشتن آنها یا استفادۀ مجدد از آنها را داشته باشند
-
پیشکش بادیز
لغتنامه دهخدا
پیشکش بادیز. [ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان سبلوئیه ٔبخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی جنوب زرند و 13 هزارگزی خاور راه مالرو زرند به رفسنجان . کوهستانی سردسیر. دارای 182 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک ، شغل اهالی آنج...
-
پیشکش نویس
لغتنامه دهخدا
پیشکش نویس . [ ک َ / ک ِ ن ِ ] (نف مرکب ) شغلی بوده است در دوره ٔ صفویه که حساب پیش کشهای نوروزی وغیره را داشته است . (رجوع به فهرست تذکرةالملوک چ تهران به اهتمام دبیرسیاقی شود). آنکه شمار پیشکشهای نوروزی و جز آن را در دربار سلاطین صفوی نگاهداشتی .
-
funerary offering
پیشکشهای تدفینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] اقلامی که سوگواران در هنگام خاکسپاری و پس از آن برای آرامش متوفی پیشکش میکردند
-
پول و پیشکش
فرهنگ گنجواژه
هدایا.
-
جستوجو در متن
-
اهدا کردن
فرهنگ واژههای سره
پیشکش کردن
-
offer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد، ارائه، عرضه، پیشکش، تقدیم، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن، پیشکش کردن، عرضه کردن، عرضه داشتن، فدا کردن
-
offers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ارائه می دهد، پیشنهاد، ارائه، عرضه، پیشکش، تقدیم، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن، پیشکش کردن، عرضه کردن، عرضه داشتن، فدا کردن
-
کرس
دیکشنری عربی به فارسی
اهدا کردن , اختصاص دادن , وقف کردن , پيشکش , فدا کردن