کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشواز رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشواز رفتن
لغتنامه دهخدا
پیشواز رفتن . [ ش ْ رَ ت َ ] (مص مرکب )پذیره شدن . استقبال کردن . پیشباز رفتن تازه واردی را. برابر دویدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 84). || یک روز یا بیشتر قبل از غره ٔ رمضان روزه داشتن .
-
واژههای مشابه
-
پیشواز آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) استقبال کردن .
-
پیشواز آمدن
لغتنامه دهخدا
پیشواز آمدن . [ ش ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) پیشواز کردن . استقبال کردن . پیشباز آمدن . پذیره آمدن : همه مهتران پیشواز آمدندپر از درد و گرم و گداز آمدند. فردوسی .چو شه دید در پیشواز آمدش عروسی چنان دلنواز آمدش . تأثیر (ازآنندراج ).یک شهر جنگ هر طرف آید ب...
-
قبای پیشواز
لغتنامه دهخدا
قبای پیشواز. [ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی از جامه که ازپیش باز باشد مانند پیراهن . (آنندراج ) : فروغ لاله ٔ گلشن به سیمای تو می زیبدقبای پیشواز گل به بالای تو می زیبد.محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
به پیشواز رفت
دیکشنری فارسی به عربی
استقبل
-
پیشواز و بدرقه
فرهنگ گنجواژه
استقبال و بدرقه، مهمانداری.
-
جستوجو در متن
-
پذیره شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) 1 - جلو رفتن ، پیشواز رفتن . 2 - به مقابله رفتن .
-
پذیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: patīrak] pazire ۱. قبول؛ پسند.۲. [قدیمی] پیشواز؛ استقبال.〈 پذیره شدن:۱. (مصدر لازم) [قدیمی] جلو رفتن؛ پیشواز کردن.۲. (مصدر متعدی) پذیرفتن؛ قبول کردن.
-
فاپیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fāpiš ۱. بهپیش.۲. (اسم مصدر) پیشواز.〈 فاپیش رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیش رفتن: ◻︎ شه بهجای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی: ۳۷).
-
استقبال کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - پیشواز رفتن . 2 - پذیرفتن ، پذیرش .
-
استقبال
دیکشنری عربی به فارسی
پذيرايي , مهماني , پذيرش , قبول , برخورد , استقبال كردن , دريافت امواج راديويى , به پيشواز رفتن
-
پذیرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pazirā ۱. پذیرنده؛ قبولکننده.۲. پیشوازکننده.〈 پذیرا شدن: (مصدر متعدی) به پیشواز کسی رفتن.
-
استقبال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به پیشواز کسی رفتن . 2 - (اِمص .) پیشواز، پذیره . 3 - (ص .) آینده . 4 - روبروی هم قرار گرفتن دو ستاره . 5 - اینکه شاعری شعر در وزن و قافیة شعر شاعرِ دیگری بگوید.