کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشه کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشه کار
/pišekār/
معنی
پیشهور؛ پیشهگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
professional, regular
-
جستوجوی دقیق
-
پیشه کار
لغتنامه دهخدا
پیشه کار. [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) (از: پیشه + کار، مزید مؤخری که مبالغه ٔ شغلی را رساند) صنعتگر. صنعتکار. استادکار. پیشه ور. پیشه گر : یکی پیشه کار و دگر کشت ورزیکی آنکه پیمود فرسنگ و مرز. فردوسی .ز هر پیشه کار و ز هر میوه داردراو آفریده ست پروردگار...
-
پیشه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pišekār پیشهور؛ پیشهگر.
-
پیشه کار
دیکشنری فارسی به عربی
مهنة
-
واژههای مشابه
-
عزب پیشه
لغتنامه دهخدا
عزب پیشه . [ ع َ زَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که همواره عزب می گردد و زن اختیار نمی کند. (ناظم الاطباء) : سپاهی عزب پیشه و تنگ یاب چو دیدند روئی چنان بی نقاب .نظامی .
-
ظلم پیشه
لغتنامه دهخدا
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
-
کلک پیشه
لغتنامه دهخدا
کلک پیشه . [ ک َ ل َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کرم پیشه
لغتنامه دهخدا
کرم پیشه . [ ک َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) جوانمرد و بخشنده . (آنندراج ). کریم . جوانمرد. سخی . (ناظم الاطباء) : وگر درنیابد کرم پیشه نان نهادش توانگر بود همچنان . سعدی .در زمان خدیو داراشاه آن کرم پیشه ٔ کریم نهاد.هاتف (از فرهنگ فارسی معین ).
-
hotelman
هتلپیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که در مهمانخانه، بهویژه در سطوح سرپرستی، اشتغال دارد
-
نخوت پیشه
لغتنامه دهخدا
نخوت پیشه . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) بزرگ منش . متکبر. دارای تکبر. خودبین . خودپرست . طالب جاه و جلال . نخوت فروش . (ناظم الاطباء).
-
نظارت پیشه
لغتنامه دهخدا
نظارت پیشه . [ ن َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهبان و خواجه سرا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
ستم پیشه
لغتنامه دهخدا
ستم پیشه . [ س ِ ت َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار. ستمگر : ترا دیو است اندر طبع رستم خو ستم پیشه به بند طاعتش گردن ببند و رستی از رستم .ناصرخسرو (دیوان چ کتابخانه ٔ تهران ص 962).بخراسان روم انصاف ستانم ز فلک کآن ستم پیشه پشیمان بخراسان یابم . ...
-
فراموش پیشه
لغتنامه دهخدا
فراموش پیشه . [ ف َ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه فراموشی پیشه ٔ او بود. (آنندراج ). فراموشکار. بسیارنسیان . که فراوان فراموش کند.
-
نیم پیشه
لغتنامه دهخدا
نیم پیشه . [ ش َ / ش ِ] (ص مرکب ) کم مایه . (آنندراج از فرهنگ بدر چاچی ).
-
هم پیشه
لغتنامه دهخدا
هم پیشه . [ هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم کسب و هم هنر. (آنندراج ). همکار. حریف . (یادداشت مؤلف ) : بپرسیدش از دوستان کهن که باشند هم پیشه و هم سخن . فردوسی .پروردگار دینی ، آموزگار فضلی هم پیشه ٔ وفایی هم ریشه ٔ سخایی .فرخی .تو همشهری او را و هم پیش...