کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشه ور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشه ور
/piševar/
معنی
کسی که دارای کار و هنر و پیشه است؛ پیشهکار؛ پیشهگر؛ دارای پیشه:◻︎ به پایان رسد کیسهٴ سیم و زر / نگردد تهی کیسهٴ پیشهور (سعدی۱: ۱۶۵).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
artisan, craftsman, merchant
-
جستوجوی دقیق
-
پیشه ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.) دارای پیشه ، کسی که دارای کار و هنری است .
-
پیشه ور
لغتنامه دهخدا
پیشه ور. [ ش َ / ش ِ وَ ] (ص مرکب ) محترف . (دهار). صانع. قراری . (منتهی الارب ). صنعتگر. اهل حرفه . و صاحب هنر. (آنندراج ). صنعتکار. استادکار. پیشه کار. پیشه گر : و پیشه ور و بازرگان بیشتر غریب اند زیرا که مردمان این ناحیت (قارن ) جز لشکری و برزیگر ...
-
پیشه ور
لغتنامه دهخدا
پیشه ور. [ ش َ وَ ] (اِخ ) دهی جزو بخش مرکزی شهرستان رشت . واقع در 12 هزارگزی شمال خاوری رشت و 4 هزارگزی شمال شوسه ٔ رشت به لاهیجان . جلگه ، معتدل ، مرطوب ، دارای 848 تن سکنه . آب آن از خمام رود از سفید رود. محصول آنجا برنج و ابریشم و صیفی کاری . شغل...
-
پیشه ور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) piševar کسی که دارای کار و هنر و پیشه است؛ پیشهکار؛ پیشهگر؛ دارای پیشه:◻︎ به پایان رسد کیسهٴ سیم و زر / نگردد تهی کیسهٴ پیشهور (سعدی۱: ۱۶۵).
-
پیشه ور
دیکشنری فارسی به عربی
تاجر
-
واژههای مشابه
-
عزب پیشه
لغتنامه دهخدا
عزب پیشه . [ ع َ زَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که همواره عزب می گردد و زن اختیار نمی کند. (ناظم الاطباء) : سپاهی عزب پیشه و تنگ یاب چو دیدند روئی چنان بی نقاب .نظامی .
-
ظلم پیشه
لغتنامه دهخدا
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
-
عاشق پیشه
لغتنامه دهخدا
عاشق پیشه . [ ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که کار او عاشقی است .
-
کلک پیشه
لغتنامه دهخدا
کلک پیشه . [ ک َ ل َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کهن پیشه
لغتنامه دهخدا
کهن پیشه . [ک ُ هَم ْ / هُم ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کهنه کار. آنکه مدتی دراز به حرفه ای اشتغال ورزیده باشد : در این پیشه چون پیشوای نوی کهن پیشگان را مکن پیروی .نظامی .
-
کرم پیشه
لغتنامه دهخدا
کرم پیشه . [ ک َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) جوانمرد و بخشنده . (آنندراج ). کریم . جوانمرد. سخی . (ناظم الاطباء) : وگر درنیابد کرم پیشه نان نهادش توانگر بود همچنان . سعدی .در زمان خدیو داراشاه آن کرم پیشه ٔ کریم نهاد.هاتف (از فرهنگ فارسی معین ).
-
hotelman
هتلپیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که در مهمانخانه، بهویژه در سطوح سرپرستی، اشتغال دارد
-
نخوت پیشه
لغتنامه دهخدا
نخوت پیشه . [ ن َخ ْ / ن ِخ ْ وَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) بزرگ منش . متکبر. دارای تکبر. خودبین . خودپرست . طالب جاه و جلال . نخوت فروش . (ناظم الاطباء).
-
نظارت پیشه
لغتنامه دهخدا
نظارت پیشه . [ ن َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نگهبان و خواجه سرا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).