کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشه
/piše/
معنی
۱. هر کاری که کسی برای امرار معاش در پیش بگیرد؛ شغل؛ حرفه؛ کار؛ هنر: زراعتپیشه.
۲. عادت و خوی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزپیشه، بدپیشه، بیدادپیشه، جفاپیشه، خردپیشه، ستمپیشه، عاشقپیشه، عیارپیشه، کرمپیشه، گداپیشه، هنرپیشه.
〈 پیشه ساختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 پیشه کردن
〈 پیشه کردن: (مصدر متعدی)
۱. پیشه کردن؛ پیشه ساختن.
۲. کاری را حرفه و شغل خود قرار دادن.
〈 پیشه گرفتن: (مصدر متعدی) [قدیمی] = 〈 پیشه کردن: ◻︎ هر آنکس که او پیشه گیرد دروغ / ستمگاره خوانیمش و بیفروغ (فردوسی: ۷/۴۵۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب
فعل
بن گذشته: پیشه کرد
بن حال: پیشه کن
دیکشنری
calling, career, job, line, métier, occupation, trade, vocation, work
-
جستوجوی دقیق
-
پیشه
واژگان مترادف و متضاد
حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب
-
پیشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) (اِ.) 1 - کار، حرفه . 2 - عادت ، خوی .
-
پیشه
لغتنامه دهخدا
پیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) صنعت . (دستوراللغه ٔ ادیب نطنزی ) (منتهی الارب ). هنر. صنع. طرقة. صناعت . (منتهی الارب ). حرفه . (دهار). کسب . (برهان ). حرفت : چهارم که خوانند اهنوخوشی همان دست ورزان با سرکشی کجا کارشان همگنان پیشه بودروانشان همیشه پراندیش...
-
پیشه
لغتنامه دهخدا
پیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) رسنی باشد که آنرا از لیف خرما تابند. (برهان ). || قسمی از نی که شبانان نوازند و آنرا توتک خوانند. (برهان ) . و ظاهراً درین معنی مصحف نیشه ، نی چه است . یَراع . (السامی ) : با تاج خسروی چه کنی از گیا کلاه با ساز باربد چه کنی ...
-
پیشه
لغتنامه دهخدا
پیشه . [ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی صراحی شراب باشد.
-
پیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pēšak] piše ۱. هر کاری که کسی برای امرار معاش در پیش بگیرد؛ شغل؛ حرفه؛ کار؛ هنر: زراعتپیشه.۲. عادت و خوی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آزپیشه، بدپیشه، بیدادپیشه، جفاپیشه، خردپیشه، ستمپیشه، عاشقپیشه، عیارپیشه، کرمپیشه، گداپیشه، هنرپیشه.&l...
-
پیشه
دیکشنری فارسی به عربی
تجارة , حرفة , لغز , مسعي , مهنة
-
واژههای مشابه
-
عزب پیشه
لغتنامه دهخدا
عزب پیشه . [ ع َ زَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که همواره عزب می گردد و زن اختیار نمی کند. (ناظم الاطباء) : سپاهی عزب پیشه و تنگ یاب چو دیدند روئی چنان بی نقاب .نظامی .
-
ظلم پیشه
لغتنامه دهخدا
ظلم پیشه . [ ظُ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) ظالم . ستمکار.
-
عاشق پیشه
لغتنامه دهخدا
عاشق پیشه . [ ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که کار او عاشقی است .
-
کلک پیشه
لغتنامه دهخدا
کلک پیشه . [ ک َ ل َ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالا گریوه است که در بخش ملاوی شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کهن پیشه
لغتنامه دهخدا
کهن پیشه . [ک ُ هَم ْ / هُم ْ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کهنه کار. آنکه مدتی دراز به حرفه ای اشتغال ورزیده باشد : در این پیشه چون پیشوای نوی کهن پیشگان را مکن پیروی .نظامی .
-
کرم پیشه
لغتنامه دهخدا
کرم پیشه . [ ک َ رَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) جوانمرد و بخشنده . (آنندراج ). کریم . جوانمرد. سخی . (ناظم الاطباء) : وگر درنیابد کرم پیشه نان نهادش توانگر بود همچنان . سعدی .در زمان خدیو داراشاه آن کرم پیشه ٔ کریم نهاد.هاتف (از فرهنگ فارسی معین ).
-
hotelman
هتلپیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] فردی که در مهمانخانه، بهویژه در سطوح سرپرستی، اشتغال دارد