کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشقدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشقدم
مترادف و متضاد
پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، پیشگام، سابق، مقدم ≠ دنبالهرو
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشقدم
واژگان مترادف و متضاد
پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، پیشگام، سابق، مقدم ≠ دنبالهرو
-
پیشقدم
دیکشنری فارسی به عربی
اثر , رائد , شاحنة , منظم القلب
-
پیشقدم
واژهنامه آزاد
(گنابادی) پِیشْقِدَمْ؛ پیشرو، جلودار، پرچم دار، پیش قراول، پیشاهنگ. || مؤسس، مخترع، مکتشف. || واسطۀ امر خیر، واسطۀ خواستگاری و ازدواج.
-
واژههای مشابه
-
پِیشْقِدَمْ
لهجه و گویش گنابادی
peyshghedam در گویش گنابادی یعنی پیشرو ، جلودار ، پرچم دار ، موسس ، مخترع ، مکتشف ، پیش قراول ، پیشاهنگی ، واسطه امر خیر شدن ، واسطه خواستگاری و ازدواج
-
پیشقدم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
رائد
-
پیشقدم شد
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّخذَ المُبادَرَةَ
-
واژههای همآوا
-
پیش قدم
لغتنامه دهخدا
پیش قدم . [ ق َ دَ ] (ص مرکب ) مقدم . سابق . که پیش قدمی کند. که نخست بکاری درآید. که در کارها مقدم باشد. || آنکه بر دیگران سابقه ٔ دوستی و خدمتگزاری دارد. || در اصطلاح علم فتوت از علوم تصوف ، در فارسی مترادف کبیر که او را شیخ و پدر نیز گویند. بزرگ ق...
-
پیش قدم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] pišqadam کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند؛ پیشگام.
-
پِیشْقِدَمْ
لهجه و گویش گنابادی
peyshghedam در گویش گنابادی یعنی پیشرو ، جلودار ، پرچم دار ، موسس ، مخترع ، مکتشف ، پیش قراول ، پیشاهنگی ، واسطه امر خیر شدن ، واسطه خواستگاری و ازدواج
-
جستوجو در متن
-
pioneers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشگامان، پیشگام، پیشرو، پیشقدم، سرباز مهندس، پیشقدم شدن
-
precontriving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشقدم شدن
-
precollapse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشقدم شدن