کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشروی
/pišravi/
معنی
۱. پیشرفت.
۲. پیش رفتن.
۳. پیشوایی.
۴. راهنمایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی
۲. ترقی، تعالی
۳. تجاوز، تعدی ≠ پسروی
فعل
بن گذشته: پیشروی کرد
بن حال: پیشروی کن
دیکشنری
advance, drive, headway, inroad, progress
-
جستوجوی دقیق
-
پیشروی
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی ۲. ترقی، تعالی ۳. تجاوز، تعدی ≠ پسروی
-
progression
پیشروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] حرکت از یک نت یا آکورد به یک نت یا آکورد دیگر در مبانی هارمونی
-
پیشروی
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (حامص .) 1 - پیشرفت . 2 - رشد. 3 - پیشوایی .
-
پیشروی
لغتنامه دهخدا
پیشروی . [ رَ ] (حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن . || امامت . دلهثة. (منتهی الارب ). قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده ست مر ترا یزدان . فرخی .|| تجاوز از حد طبیعی . رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی .
-
پیشروی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pišravi ۱. پیشرفت.۲. پیش رفتن.۳. پیشوایی.۴. راهنمایی.
-
پیشروی
دیکشنری فارسی به عربی
موکب
-
واژههای مشابه
-
axis of advance
محور پیشروی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مسیری که برای واپایش عملیات تعیین میشود و اغلب شامل یک یا چند جادۀ مشخص است
-
cadential progression
پیشروی فرودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] پیشروی آکوردها که به فرود منجر میشود
-
melodic progression
پیشروی لحنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] حرکت از یک نت به نت دیگر در مبانی هارمونی
-
پیشروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیشروی کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درآمدن درمجاور. گذشتن از حد طبیعی و بمجاور درآمدن چنانکه لشکری از مرز. || پیش رفتن . از آنجا که هست فراتر رفتن . || ترقی کردن . کمال یافتن .
-
پیشروی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
موکب
-
brigade axis of advance
محور پیشروی تیپ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مسیرهای تعیینشده در منطقۀ عمل تیپ که در آن یگانهای تابعۀ تیپ به سمت دشمن پیشروی میکنند
-
battalion axis of advance
محور پیشروی گردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مسیرهایی که در آن گروهان رزمی یا گروههای رزمی گروهانی به سمت دشمن پیشروی میکنند
-
division axis of advance
محور پیشروی لشکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مسیرهای مشخصشده در طرح عملیاتی لشکر که براساس آن تیپهای تابعۀ لشکر به سمت دشمن پیشروی میکنند