کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشرس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشرس
مترادف و متضاد
زودرس، کال، نرسیده ≠ دیررس
دیکشنری
precocious, young
-
جستوجوی دقیق
-
پیشرس
واژگان مترادف و متضاد
زودرس، کال، نرسیده ≠ دیررس
-
پیشرس
لغتنامه دهخدا
پیشرس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) آنکه از همگان زودتر رسد. زودرس . آنکه جلوتر از دیگران درآید. آنکه قبل از همه واصل گردد : بمنزل رسداز همه پیشتربود عزت پیشرس بیشتر. هاتفی . || جوان . || (میوه ٔ...) ؛ که زودتر از دیگران پخته گردد. میوه ای که پیش از دیگر ...
-
واژههای همآوا
-
پیش رس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pišre(a)s ۱. کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد؛ پیشرسنده.۲. آنچه پیشتر از وقت مقرر فرابرسد.۳. میوهای که زودتر از نوع خود بهدست آید؛ نوبر.
-
پیش رس
لهجه و گویش تهرانی
زود رس
-
جستوجو در متن
-
زودرس
واژگان مترادف و متضاد
پیشرس ≠ دیررس
-
اَنگیرِ پیش رس
لهجه و گویش بختیاری
angir-e piš-ras انگور پیشرس (انگورى که پیش از انواعدیگر انگور مىرسد و داراى سه گونۀ تِپِلى، خلیلى و یاقوتى است).
-
روچه
لغتنامه دهخدا
روچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) غوره ٔ خرما و خرمای پیش رس . (ناظم الاطباء). || در تداول مردم جنوب خراسان (گناباد) بر میوه ٔ پیشرس مانند انگور و شفتالو و جز اینها اطلاق میشود. انگور خام و ناپخته . (از شعوری ).
-
طالبی
لغتنامه دهخدا
طالبی . [ ل ِ ] (اِ) قسمی خربزه ٔ پیشرس شیرین و لطیف که درون سبز، یا زرد دارد. نوعی گرمک از جنسی شیرین تر و پرآب تر، و آن به اواخر بهار و اوایل تابستان ، یک ماه و نیم الی دو ماه پیش از خربزه رسد.
-
راوچه
لغتنامه دهخدا
راوچه . [ چ َ /چ ِ ] (اِ) نوعی از انگور. (از برهان ) (آنندراج ) (ازانجمن آرا): قَشَم ؛ غوره ٔ سپید و راوچه و جز آن که شیرین میشود و پیش از رسیدن خورند و بدان مزه گیرند.(منتهی الارب ). || در تداول گناباد خراسان تلفظ کلمه «روچه » است و بر انگور پیشرس ا...
-
شفتالو
لغتنامه دهخدا
شفتالو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) یک قسم میوه ٔخوشبوی و آبدار و گوارا که هلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). خوخ . (دهار). شفترنگ . (لغت فرس اسدی ). فرسق . فرسک . خوخه . (منتهی الارب ). دراقن . هلو. تفاح فارسی . در تبریز و آذربایجان امروز به نوعی هلوهای ریز و پی...
-
نوباوه
لغتنامه دهخدا
نوباوه . [ ن َ / نُو وَ / وِ ] (اِ مرکب ) باکوره . (مهذب الاسماء) (برهان قاطع) (اوبهی ). هر چیز نوآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده خصوصاً. (رشیدی ). میوه ٔ نورسیده . (فرهنگ اسدی ). هر چیز نودرآمده عموماً و میوه ٔ نورسیده و پیشرس خصوصاً. (برهان قاطع). برِ...