کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشترین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشترین
لغتنامه دهخدا
پیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) صفت عالی مرکب از پیش و ترین .مقدم بر همه . سابق ترین (از لحاظ زمان ) : باز پسین طفل پریزادگان پیشترین ِبشری زادگان . نظامی .|| مقدمترین و سابقترین (از لحاظ مکان ).
-
پیشترین
دیکشنری فارسی به عربی
افضل
-
واژههای همآوا
-
پیش ترین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pištarin جلوترین؛ پیش از همه.
-
جستوجو در متن
-
افضل
دیکشنری عربی به فارسی
بهترين , نيکوترين , خوبترين , شايسته ترين , پيشترين , بزرگترين , عظيم ترين , برتري جستن , سبقت گرفتن , به بهترين وجه , به نيکوترين روش , بهترين کار
-
بشری
لغتنامه دهخدا
بشری . [ ب َ ش َ ] (ص نسبی )منسوب به بَشَر. رجوع به بشر شود. || انسانی و هرچیز منسوب و متعلق به بشر. (ناظم الاطباء).- بشری زادگان ؛ نسل بشری : بازپسین طفل پری زادگان پیشترین بشری زادگان . نظامی .- ضعف بشری ؛ ضعف انسانی . (ناظم الاطباء).- عقول بشری ...