کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشتاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیشتاز
/pištāz/
معنی
۱. سوارهای که جلوتر از دیگران بتازد.
۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیشاهنگ، پیشرو، ، متقدم، ، مقدم
۲. پرچمدار، طلایه، طلایهدار
دیکشنری
avant-garde, pacemaker, pathfinder, pioneer, progressive, vanguard
-
جستوجوی دقیق
-
پیشتاز
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیشاهنگ، پیشرو، ، متقدم، ، مقدم ۲. پرچمدار، طلایه، طلایهدار
-
پیشتاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹پیشتازنده› pištāz ۱. سوارهای که جلوتر از دیگران بتازد.۲. کسی که پیش از دیگران به دشمن حمله کند.
-
پیشتاز
دیکشنری فارسی به عربی
قيادة
-
واژههای مشابه
-
front runner/ frontrunner/ front-runner
نامزد پیشتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نامزدی که در یک انتخابات یا رأیگیری بیشترین بخت پیروزی را دارد
-
واژههای همآوا
-
پیش تاز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) پیشرو، طلایه دار.
-
پیش تاز
لغتنامه دهخدا
پیش تاز. (نف مرکب ) آنکه قبل از دیگران برابر رود. آنکه بجلو تازد.طلایه . ج ، پیش تازان ؛ پیش تاز عرصه ٔ بلاغت یا شجاعت .
-
جستوجو در متن
-
piemag
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشتاز
-
postexistent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشتاز
-
express mail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پست پیشتاز
-
express-mail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پست پیشتاز
-
پیشاهنگ
واژگان مترادف و متضاد
پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم
-
آوانگارد
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (ص .) پیشتاز، پیشرو.