کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیس اندام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیس اندام
/pis[']andām/
معنی
مبتلا به مرض پیسی؛ کسی که اندامش لکههای سفید از مرض پیسی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیس اندام
لغتنامه دهخدا
پیس اندام . [ اَ ] (ص مرکب ) ابرص . (منتهی الارب ). || مبروص . دارای پیسی . که اندامی مبتلی به برص دارد.
-
پیس اندام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pis[']andām مبتلا به مرض پیسی؛ کسی که اندامش لکههای سفید از مرض پیسی دارد.
-
واژههای مشابه
-
پیس شدن
لغتنامه دهخدا
پیس شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دورنگ شدن . ابلق گشتن . خلنگ گردیدن . || به بیماری برص مبتلی گشتن .
-
پیس کردن
لغتنامه دهخدا
پیس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلنگ کردن . دورنگ و ابلق ساختن . || ابراص . (تاج المصادر بیهقی ).
-
پیس نویس
دیکشنری فارسی به عربی
کاتب مسرحي
-
پیسی،پیس
لهجه و گویش تهرانی
برص
-
لک و پیس
فرهنگ فارسی معین
(لَ کُ) (اِمر.) (عا.) لکه هایی که در صورت و بدن انسان پیدا شود.
-
لک و پیس
لغتنامه دهخدا
لک و پیس . [ ل َ ک ُ ] (اِ مرکب ،از اتباع ) بهق . (و آن غیر پیس یعنی غیر برص است ).
-
لک و پیس (برص)
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: lak-o pis طاری: lak-o pis طامه ای: pis طرقی: lak-o pis کشه ای: lakpusi نطنزی: lak-o pis
-
لک و پیس
لهجه و گویش تهرانی
کک مک
-
لَک و پیس
فرهنگ گنجواژه
لکه روی صورت.
-
پَس بودن،پیس بودن
لهجه و گویش تهرانی
ناجور بودن:هوا پسه
-
پس/پیس/فیس بودن
لهجه و گویش تهرانی
بد بودن( اوضاع )
-
پیس، پس، فیس
لهجه و گویش تهرانی
بد، خراب، اوضاع پس است.