کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیزُر لای پالان گذاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فِزِرت، پیزر، فزرتی
لهجه و گویش تهرانی
سست،بی دوام
-
جستوجو در متن
-
چوب لای چرخ گذاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
أعاق إعاقة
-
interleaves
دیکشنری انگلیسی به فارسی
interleaves، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
-
interleaving
دیکشنری انگلیسی به فارسی
interleaving، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
-
interleave
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویض، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
-
interleaved
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تعویض شده، برگ سفید لای صفحات کتابی گذاشتن، در میان چیزی جا دادن
-
پس پشت گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پس پشت گذاشتن . [ پ َ س ِ پ ُ گ ُ ت َ] (مص مرکب ) بعقب گذاشتن : پس پشت گذاشتن دشمن را.
-
کپه گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کپه گذاشتن . [ ک ُپ ْ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، قضای حاجت کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
لای پسند
لغتنامه دهخدا
لای پسند. [ پ َ س َ ] (اِخ ) موضعی به هزار جریب مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 124 بخش انگلیسی ).
-
پس گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پس گذاشتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بعقب گذاردن : همه مسابقه کنندگان را پس گذاشت .
-
پرد
لغتنامه دهخدا
پرد. [ پ َ ] (اِ) لُغَز. اُحجیَّه . (السامی ). بَرد. (برهان ). چیستان . || لای و ته جامه و کاغذ باشد چنانکه گویند یک پرد ودو پرد یعنی یک لای و دو لای یا یک ته و دو ته . (برهان ). || خواب (در مخمل و جامه ). (برهان ).
-
بازپس گذاشتن
لغتنامه دهخدا
بازپس گذاشتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) عقب نهادن . بدنبال گذاشتن . پشت سرگذاشتن . تخلیف . (دهار). رجوع به بازپس نهادن و بازپس هشتن شود.
-
اشکلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکله، اشکنک› [قدیمی] 'eškelak ۱. چوبی که برای شکنجه لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا از درد بیتاب شوند و به جرم خود اقرار کنند.۲. رنج و سختی.〈 اشکلک دادن (کردن): (مصدر متعدی) [قدیمی] چوب لای انگشتان متهم گذاشتن و فشا...
-
کپه کردن
لغتنامه دهخدا
کپه کردن . [ ک َ پ َ /پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تعبیری از خفتن با قصد نفرین .کپه ٔ مرگش را گذاشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کپه گذاشتن شود. || مردن . (یادداشت مؤلف ).