کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیزو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیزو
لغتنامه دهخدا
پیزو. [ پیزْ زُ ] (اِخ ) نام بندری در ایتالیا کنار دریای مدیترانه ، دارای 8000 تن سکنه .
-
پیزو
لغتنامه دهخدا
پیزو. [ زُ ] (اِخ ) نام والی سوریه بعهد اردوان سوم پادشاه اشکانی . (ایران باستان ج 3 ص 2397).
-
واژههای مشابه
-
پیزو الکتریک
واژهنامه آزاد
موادی که انرژی مکانیکی را به انرژی الکتریکی تبدیل می کنند، اثر فشاربرقی، موادی که با اعمال نیروی خارجی، دوقطبی ها یشان تحریک می شوند و میدان الکتریکی ایجاد می شود. وارون کردن اثر نیرو (مثلاً از کششی به فشاری) جهت میدان را معکوس می کند.
-
جستوجو در متن
-
piso
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو
-
piezo effect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اثر پیزو
-
piezo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو
-
piezochemistry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو شیمیایی
-
piezochemical
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو شیمیایی
-
piezoelectrically
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو الکتریکی
-
piezoelectricity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیزو الکتریکی
-
piezoelectric cell
فرهنگ لغات علمی
سلول پیزو الکتریک
-
الکتریسیته
لغتنامه دهخدا
الکتریسیته . [ اِ ل ِ سی ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مأخوذ است از کلمه ٔ ایلقطرون (الکترون ) بمعنی کهربا یا عنبر اشهب . (یادداشت مؤلف ). الکتریسیته نام یکی از شکلهای انرژی است که بر اثر مالش دو جسم یاعمل مکانیکی چون تراکم و یا حرارت به بعضی از اجسام بلوری...