کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروی نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیروی نمودن
لغتنامه دهخدا
پیروی نمودن . [ پ َ / پ ِ رَ / رُ وی ن ِ / ن ُ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) پیروی کردن . تعاقم . تسدی . تقفی . قرو. تقفر، اقتفار؛ پیروی نمودن و در پی رفتن . تعقبل ؛ پیروی نمودن کسی را وپس او آمدن . تعجس ؛ پیروی کردن کسی را به کاری . (منتهی الارب ). نیز رجوع...
-
واژههای مشابه
-
پیروی کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص ل .) اقتدا کردن ، متابعت کردن .
-
پیروی کردن
لغتنامه دهخدا
پیروی کردن . [ پ َ/ پ ِ رَ / رُ وی ک َ دَ ] (مص مرکب ) متابعت کردن . اقتدار کردن . اقتفا کردن . اقتراء. اقتیاف . تمصر. تقیل .ائتمام ؛ بدنبال چیزی پیوستن . اتباع . متابعت . احتذاء. تتبع. تقلید. تباعة. اثف . تأسی کردن . تسنن . تشیع.تعاقب . استقراء. تق...
-
پیروی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
قلد
-
پیروی کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
اتل , استمع
-
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع عن شرب الکحول
-
جستوجو در متن
-
تعقبل
لغتنامه دهخدا
تعقبل . [ ت َ ع َ ب ُ ] (ع مص ) پس کسی آمدن و پیروی او نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعقب کسی کردن . (از اقرب الموارد). پس آمدن و پیروی نمودن . (آنندراج ).
-
تعاقم
لغتنامه دهخدا
تعاقم . [ ت َ ق ُ ] (ع مص ) پیروی نمودن . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تعاقب . (اقرب الموارد).
-
مناسقة
لغتنامه دهخدا
مناسقة. [ م ُ س َ ق َ ] (ع مص ) پنهان ، پیروی یکدیگر نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). متابعت یکدیگر کردن . (از اقرب الموارد).
-
تقفر
لغتنامه دهخدا
تقفر. [ ت َ ق َف ْ ف ُ ] (ع مص ) در پی رفتن و پیروی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تعرق استخوان . (از اقرب الموارد). رجوع به تعرق شود.
-
تعشن
لغتنامه دهخدا
تعشن . [ ت َ ع َش ْ ش ُ ] (ع مص ) پیروی و تلاش نمودن اصل شاخ خرمابن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اعتشان . تتبع کرابة خرمابن را. (از اقرب الموارد).
-
تقلید کردن
لغتنامه دهخدا
تقلید کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) پیروی کردن و متابعت نمودن و نقل کردن و از روی ساخت دیگری چیزی را ساختن و اقتدا کردن به طریقه و روش کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به تقلید شود.
-
قرو
لغتنامه دهخدا
قرو. [ ق َرْوْ ] (ع مص )آهنگ کردن و جستن بلاد. || پیروی نمودن . || نیزه زدن . || فراخ و کلان گردیدن پوست خایه از باد یا از آب یا از فرودآمدن روده ها. قر شدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).