کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروزمند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیروزمند
/piruzmand/
معنی
۱. پیروزییافته؛ بهپیروزیرسیده؛ مظفر؛ پیروزوَر.
۲. کامیاب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پیروزگار، غالب، فاتح، ، منتصر، فیروزمند، مظفر، منصور
۲. کامیاب، مرادمند، موفق ≠ مغلوب
دیکشنری
exultant, triumphant, victor, victorious, winner, winning
-
جستوجوی دقیق
-
پیروزمند
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیروزگار، غالب، فاتح، ، منتصر، فیروزمند، مظفر، منصور ۲. کامیاب، مرادمند، موفق ≠ مغلوب
-
پیروزمند
لغتنامه دهخدا
پیروزمند. [ م َ ] (ص مرکب ) فیروزمند. مظفر. باپیروزی . منصور. فاتح . برمُراد. کامیاب : بنوعی دلم گشت پیروزمندکزآن گونه دیوی درآمد ببند.نظامی .
-
پیروزمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹فیروزمند› piruzmand ۱. پیروزییافته؛ بهپیروزیرسیده؛ مظفر؛ پیروزوَر.۲. کامیاب.
-
جستوجو در متن
-
فاتح
فرهنگ واژههای سره
پیروزمند
-
منجح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مناجح و مناجیح] [قدیمی] monjeh پیروزمند؛ کامیاب.
-
ظفرمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] zafarmand پیروزمند؛ فاتح.
-
وانیتار
واژهنامه آزاد
(پهلوی) پیروزمند.
-
اپرویژ
واژهنامه آزاد
شکست ناپذیر - پیروزمند
-
فیروزمند
واژگان مترادف و متضاد
پیروز، پیروزمند، فاتح، فیروز، مظفر، منصور ≠ مغلوب
-
ظفرتوز
فرهنگ فارسی معین
(ظَ فَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) پیروزمند.
-
منجح
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) پیروزمند، کامیاب ، کامروا.
-
پیروزور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) piruzvar ۱. پیروزمند؛ بهپیروزیرسیده.۲. کامیاب.
-
فیروزمند
فرهنگ نامها
(تلفظ: firuzmand) (معرب ـ فارسی) پیروزمند ، موفق ، کامروا .
-
کامور
فرهنگ نامها
(تلفظ: kāmvar) کامیاب و پیروزمند ، بهرهمند و بختیار ، کامیاب و کامروا .