کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیرزی
لغتنامه دهخدا
پیرزی . (اِ) متاع و کالای فرومایه و مال التجاره ٔ پست .
-
پیرزی
لغتنامه دهخدا
پیرزی . [ رُ ] (حامص ) مخفف پیروزی .
-
واژههای مشابه
-
پیرزی فروش
لغتنامه دهخدا
پیرزی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) خرده فروش . (شعوری ). آنکه متاع و کالای فرومایه میفروشد. || (از پیرزه ئی ) صیدلانی . (مهذب الاسماء). صیدنانی . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
دستور
لغتنامه دهخدا
دستور. [ دَ ] (اِ مرکب ) صاحب مسند. صدر. در اصل دَست وَر بوده به معنی صاحب مسند... حرف تاء مضموم کرده دستور بوزن مستور خواندند. (از آنندراج ). مرکب است از: دست ، به معنی مسند + اور (= ور)،دارنده . صاحب دست یا چاربالش . مسندنشین . وزیر و امیر و صاحب م...