کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرزن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیرزن
/pir[e]zan/
معنی
زن پیر؛ زن سالخورده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
biddy
-
جستوجوی دقیق
-
پیرزن
لغتنامه دهخدا
پیرزن . [ زَ ] (اِ مرکب ) زن سالخورده . شیخه . عجوزه . پیرزال . زن کهنسال . مقابل پیرمرد : پس ار ژاژ و خوهل آوری پیش من همت خوهل پاسخ دهد پیرزن . ابوشکور.سبک پیرزن سوی خانه [چاکر] دویدبرهنه به اندام او درمخید. ابوشکور.اندرآمد مرد با زن چرب چرب پیرزن ...
-
پیرزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیرهزن› pir[e]zan زن پیر؛ زن سالخورده.
-
پیرزن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: piraǰen طاری: piražin طامه ای: piraǰan طرقی: piraǰun کشه ای: piraǰen نطنزی: piraǰen
-
واژههای مشابه
-
چرخ پیرزن
لغتنامه دهخدا
چرخ پیرزن . [ چ َ خ ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چرخ پنبه ریسی . چرخ نخریسی .چرخ . چرخی که زنان بدان وسیله پنبه را تبدیل به نخ کنند. چرخ نخریسی است ، و چون غالباً پیره زنان پشت آن چرخ نشینند و پنبه ریسی کنند در تداول عامه بدین صفت موصوف شده است . ...
-
خاک پیرزن
لغتنامه دهخدا
خاک پیرزن . (اِخ ) دهی است از دهستان فندرسک بخش رامیان شهرستان گرگان واقع در 40 هزارگزی جنوب باختری رامیان . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر دارای 270 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی و ترکی است . آب آنجا از چشمه و محصولات برنج و غلات و پنبه و ...
-
سرمای پیرزن
لهجه و گویش تهرانی
سرمای نزدیک عید نوروز ، سرمای موقتی یا بردالعجوز
-
جستوجو در متن
-
pullisee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیرزن
-
دالُو
لهجه و گویش بختیاری
dâlu پیرزن.
-
دالو
واژهنامه آزاد
پیرزن
-
عجوزه
واژگان مترادف و متضاد
پیرزال، پیرزن، عجوز ≠ پیرمرد
-
پیرزال
واژگان مترادف و متضاد
پیرزن، عجوزه ≠ پیرمرد
-
مامک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ مام] [قدیمی] māmak ۱. مادر.۲. پیرزن.
-
سابوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sābute زن پیر؛ پیرزن.