کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرادندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
periodontium,odontoperiosteum, paradentium, peridontium
پیرادندان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مجموعهای از بافتهای نگهدارندۀ دندانها که پیرامون آنها را احاطه کرده و شامل لثه و استخوان آرَکی و ساروجه و رُباطهای پیرادندانی است
-
واژههای مشابه
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. (نف مرخم ) صفت فاعلی دائمی از پیراستن . مخفف پیراینده . پیراینده . که پیراید. یعنی کم کننده از چیزی برای زینت . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید: بمعنی پیراینده و آن کسی است که چیزی را کم کند بواسطه ٔ خوش آیندگی همچون دلاک و سرتراش که موی زیادتی را ب...
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام موضعی در جزیره ٔ لس بس از توابع یونان . مم نن سردار داریوش سوم این موضع را تسخیر کرده . (ایران باستان ج 2 ص 1281).
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام دختر اپی میته و پاندور، زن دکالیون . رجوع به دکالیون شود.
-
پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیراستن) ‹پیرای› pirā ۱. = پیراستن۲. پیراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بوستانپیرا، پوستپیرا، ناخنپیرا.
-
دندان
واژگان مترادف و متضاد
سنان
-
دندان
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ په . ] (اِ.) بخش سخت و محکم در دهان جانوران که عمل جویدن را انجام می دهد. ؛~ کسی گیر کردن کنایه از: عاشق یا خواهان شدن . ؛ ~ تیز کردن کنایه از: آماده یا خواستار به دست آوردن چیزی شدن . ؛ ~روی جگر گذاشتن کنایه از: شکیبایی کردن . ؛~ کندن ...
-
دندان
لغتنامه دهخدا
دندان . [ دَ ] (اِ) سن . (ترجمان القرآن ) (از برهان ) . هر یک از ساختمان های سخت استخوانی که در دو فک بالا و پایین مهره داران (یا در بسیاری از مهره داران پست ) در سایر استخوانهای جدار دهان یا حلق جایگزین اند و برای گرفتن و جویدن غذا و نیز به عنوان سل...
-
دندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dandān] (زیستشناسی) dandān هریک از استخوانهای ریز که به ترتیب در میان دهان انسان و حیوان در دو فک بالا و پایین قرار گرفته و با آنها غذا جویده میشود. تعداد دندانها در انسان در کودکی بیست عدد است که آنها را دندان شیری میگویند و از ...
-
دندان
دیکشنری فارسی به عربی
سن
-
دندان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: dendun طاری: dandun طامه ای: dandun طرقی: dandun کشه ای: dandun نطنزی: dendon
-
کلک پیرا
لغتنامه دهخدا
کلک پیرا. [ ک ِ ] (نف مرکب ) ظاهر آن است که عبارت از نویسنده باشد لیکن از بیت ملاطغرا بمعنی کلک فروش مستفاد می شود. (آنندراج ). کاتب و نویسنده و خوشنویس و قلم فروش . (ناظم الاطباء) : اگر کلک پیرا نمی شد پدیدعطارد قلم از کجا می خرید.ملاطغرا (از آنندرا...
-
گل پیرا
لغتنامه دهخدا
گل پیرا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) (از: گل + پیرا، پیراینده ) پیرایش دهنده ٔ گل . آنکه گل را بپیراید. رجوع به پیراستن شود.
-
کهنه پیرا
لغتنامه دهخدا
کهنه پیرا. [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که جامه های کهن را مرمت کند. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : کهنه پیرایان صنع ازبهر نوعهدان باغ رزمه ها از کارگاه روم و ششتر کرده اند.(ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 106، از یادداشت ایضاً).