کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیرادندانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
periodontal, paradental, pericemental, peridental
پیرادندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] مربوط به بافتهای پیرادندان
-
واژههای مشابه
-
dental
دندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی همخوانی که در تولید آن نوک زبان با دندانها تماس مییابد
-
دندانی
لغتنامه دهخدا
دندانی . [ دَ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی نصرانی ، مکنی به ابوعلی منجم . او راست : کتاب صناعة التنجیم . (ابن الندیم ). از منجمان معروف قرن سوم هجری است که کتابی به نام صناعة التنجیم در احکام نجوم دارد و ابن ندیم می نویسد که کتاب وی را کهنه یافتم ، از این قر...
-
دندانی
لغتنامه دهخدا
دندانی . [ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به دندان :- دندانی کردن چیزی را ؛ دندان در آن فروبردن . گاز زدن چنانکه سیب را.- || شرمنده کردن . (آنندراج ) (غیاث ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 134). شرم زده کردن . شرمگین ساختن . (ناظم الاطباء) : صبح را شرم شکرخند تو دندا...
-
دندانی
لغتنامه دهخدا
دندانی . [ دَ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به دندانه . (از انساب سمعانی ).
-
دندانی
دیکشنری فارسی به عربی
طعجة
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. (نف مرخم ) صفت فاعلی دائمی از پیراستن . مخفف پیراینده . پیراینده . که پیراید. یعنی کم کننده از چیزی برای زینت . (غیاث ). صاحب آنندراج گوید: بمعنی پیراینده و آن کسی است که چیزی را کم کند بواسطه ٔ خوش آیندگی همچون دلاک و سرتراش که موی زیادتی را ب...
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام موضعی در جزیره ٔ لس بس از توابع یونان . مم نن سردار داریوش سوم این موضع را تسخیر کرده . (ایران باستان ج 2 ص 1281).
-
پیرا
لغتنامه دهخدا
پیرا. [ پیرْ را ] (اِخ ) نام دختر اپی میته و پاندور، زن دکالیون . رجوع به دکالیون شود.
-
پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیراستن) ‹پیرای› pirā ۱. = پیراستن۲. پیراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بوستانپیرا، پوستپیرا، ناخنپیرا.
-
dental chart, dental record
نمودار دندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نموداری که دادههای بالینی یا پرتوشناختی دندانها در آن ثبت میشود
-
dental arch, arcus dentalis, dental arc
قوس دندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ساختار قوسیشکل برآمدگی آرَکی و دندانهای روی آن
-
interdental
میاندندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی همخوانی که در تولید آن نوک زبان بین دندانها قرار میگیرد
-
dental orthopedics
اَرتاپزشکی دندانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ارتاپزشکی] ← اَرتادندانپزشکی