کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیراینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیراینده
/pirāyande/
معنی
پیرایشدهنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیراینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (ص فا.) 1 - پیرایش دهنده . 2 - زینت دهنده .
-
پیراینده
لغتنامه دهخدا
پیراینده . [ را ی َ دَ / دِ ](نف ) زینت دهنده . که چیزی را از چیزی بجهت خوش آیندگی کم کند همچون سرتراش و باغبان ، برخلاف مشاطه . (آنندراج ) (برهان ). پیرایش کننده . آراینده . آراسته کننده .
-
پیراینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pirāyande پیرایشدهنده.
-
جستوجو در متن
-
پیرایندگی
لغتنامه دهخدا
پیرایندگی . [ را ی َ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیراینده . عمل پیراینده .
-
modifiers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح کننده ها، تعدیل کننده، پیراینده
-
modifier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اصلاح کننده، تعدیل کننده، پیراینده
-
پیرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pirāyešgar ۱. پیراینده؛ پیرایشکننده.۲. دباغ.۳. سلمانی.
-
چمن پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹چمنپیرای› [قدیمی] čamanpirā ۱. پیرایندۀ چمن؛ پیرایشدهندۀ چمن.۲. باغبان.
-
گل پیرا
لغتنامه دهخدا
گل پیرا. [ گ ُ ] (نف مرکب ) (از: گل + پیرا، پیراینده ) پیرایش دهنده ٔ گل . آنکه گل را بپیراید. رجوع به پیراستن شود.
-
آراسته کننده
لغتنامه دهخدا
آراسته کننده . [ ت َ / ت ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آراینده . مزیِّن . پیراینده .
-
پیرایان
لغتنامه دهخدا
پیرایان . (نف ، ق ) صفت فاعلی بیان حالت در حال پیراستن . || (اِ) ج ِ پیرای ، بمعنی پیراینده . پیرایندگان .
-
پیرایشگر
لغتنامه دهخدا
پیرایشگر. [ را ی ِ گ َ ] (ص مرکب ) پیراینده . که پیراید. که زینت دهد. || حلاق . || دباغ . رجوع به پیراستن شود.
-
پیرا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پیراستن) ‹پیرای› pirā ۱. = پیراستن۲. پیراینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بوستانپیرا، پوستپیرا، ناخنپیرا.
-
کراعی
لغتنامه دهخدا
کراعی . [ ک ُ ] (ص نسبی ) پیراینده و فروشنده ٔ پایچه ٔ ستور و پایچه فروش . (ناظم الاطباء). فروشنده ٔ پایچه . (از اقرب الموارد). پاچه فروش . (یادداشت مؤلف ).