کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیراسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیراسته
/pirāste/
معنی
چیزی یا کسی که ساختهوپرداخته و خوشنما گردانیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
refined, sophisticated
-
جستوجوی دقیق
-
پیراسته
فرهنگ نامها
(تلفظ: pirāste) (صفت مفعولی از پیراستن) ، ویژگی آنچه از طریق کم کردن یا از بین بردن زواید ، آرایش و زینت شده باشد ؛ آرایش و زینت شده ؛ (در قدیم) مزین ، پاک و منزه.
-
پیراسته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ په . ] (ص مف .) زیبا شده ، خوش نما شده .
-
پیراسته
لغتنامه دهخدا
پیراسته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از پیراستن . مهذب . مقابل آراسته . متحلی . متحلیة. مقذذ. (منتهی الارب ) : جهاندار خاقان مرا خواسته است سخنها ز هر گونه پیراسته است . فردوسی .خانه ٔ پیراسته همچون نگارمنتظر خانه فروش توام . عطار. || نازیبا بر...
-
پیراسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pirāste چیزی یا کسی که ساختهوپرداخته و خوشنما گردانیدهشده.
-
پیراسته
دیکشنری فارسی به عربی
هالة
-
واژههای مشابه
-
پیراسته شدن
لغتنامه دهخدا
پیراسته شدن . [ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل آراسته شدن . رجوع به پیراسته شود.
-
cleansed data
دادههای پیراسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دادههایی که خطاهای آنها تصحیح و کیفیت آنها با توجه به اهداف خاص بالا برده شده باشد
-
آراسته و پیراسته
فرهنگ گنجواژه
منظم و تمیز.
-
جستوجو در متن
-
پیراستگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pirāstegi حالت و چگونگی پیراسته؛ پیراسته بودن.
-
ایواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ایوازه، ایوزه، ایوز› [قدیمی] 'ivāz آراسته؛ پیراسته.
-
ایواز
فرهنگ فارسی معین
(ص .) آراسته ، پیراسته .
-
زراره
واژهنامه آزاد
پیراسته وسبکبار از مادیات
-
دبیغ
لغتنامه دهخدا
دبیغ. [ دَ ] (ع ص ) پیراسته . پیراهیده . دباغت کرده : مسک دبیغ؛ پوست پیراسته . (منتهی الارب ).