کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیدا نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیدا گفتن
لغتنامه دهخدا
پیدا گفتن . [ پ َ / پ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) آشکار گفتن . فاش گفتن : عیب گویانم حکایت پیش جانان گفته اندمن خود این پیدا همی گویم که پنهان گفته اند.سعدی .
-
پیدا ندیدن
لغتنامه دهخدا
پیدا ندیدن . [ پ َ / پ ِ ن َ دی دَ ] (مص مرکب ) آشکار ندیدن : چنین است رسم سرای کُهن سرش هیچ پیدا نبینی ز بن .فردوسی .
-
پیدا کردن
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: beyuzi طاری: vošt(mun) طامه ای: voštan طرقی: di kardmun/yoštmun کشه ای: voštmun نطنزی: vâyoštan/ di kardan
-
پیدا نبودن
دیکشنری فارسی به عربی
اختف
-
پیدا کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اکتشف , بحث
-
پیدا کردن
لهجه و گویش تهرانی
در آوردن پول
-
پیدا کردن
لهجه و گویش تهرانی
بدست آوردن
-
کم پیدا
لهجه و گویش تهرانی
کمیاب
-
گیر پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
گیر پیدا کردن . [ پ َ / پ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) گیر پیدا کردن کاری در تداول عامه ؛ متوقف شدن آن عمل و کار است در سیر و انجام یافتن آن . (از یادداشت به خط مؤلف ). به مانع برخوردن کار.
-
صورت پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
صورت پیدا کردن . [ رَ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمال یافتن . زیبا شدن : قلم سنبل شود گر وصف گیسوی تو بنویسم خطم صورت کندپیدا چو از روی بنویسم .دانش (از آنندراج ).
-
غرور پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
غرور پیدا کردن . [ غ ُ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تکبر و نخوت داشتن . غره شدن . رجوع به غرور شود.
-
پیدا و پنهان
لغتنامه دهخدا
پیدا و پنهان . [ پ َ / پ ِ وُ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) نهان و آشکار.- پیدا و پنهان شدن ؛مخفی و آشکار گشتن : بپیدا و پنهان شدن گرد شهرز هرچ آرزو داشت برداشت بهر.نظامی .
-
جای فلان پیدا
لغتنامه دهخدا
جای فلان پیدا. [ ی ِ ف ُ پ َ ] (جمله ٔ اسمیه ) این کلام در غیبت شخصی که حاضر نباشد و دل ، حاضر بودنش خواهد، گویند. (بهارعجم ) (آنندراج ). برای کسی گویند که غایب باشد. (ناظم الاطباء). جای فلان خالی . جای فلان سبز. (بهار عجم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء)...
-
تمیز پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
تمیز پیدا کردن . [ ت َ پ َ / پ ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) عقل و ادراک و فراست پیدا کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به تمیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
شاخ پیدا شدن
لغتنامه دهخدا
شاخ پیدا شدن . [ پ َ / پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کسی را، کنایه از رسوا شدن . (امثال و حکم دهخدا) : چون کند دعوی خیاطی کسی افکند در پیش او شه اطلسی که ببر این را بغلطاق فراخ ز امتحان پیدا شود او را دو شاخ .مولوی (از امثال و حکم دهخدا).