کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیدا نبودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیدا نبودن
دیکشنری فارسی به عربی
اختف
-
واژههای مشابه
-
پیدا کردن
واژگان مترادف و متضاد
بدستآوردن، کشف کردن، یافتن ≠ گم کردن
-
contaminated-visible prints
آثار پیدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] آثاری که براثر تماس انگشتان آغشته به خون یا مواد آرایشی یا جز آن بر سطوح تمیز باقی میماند
-
visible fat
چربی پیدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] چربی مورد استفاده در تهیۀ مواد غذایی
-
پیدا آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. مَ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - حاصل شدن .
-
پیدا شدن
فرهنگ فارسی معین
(پِ. شُ دَ) (مص ل .) 1 - ظاهر شدن . 2 - معلوم گشتن . 3 - یافته شدن . 4 - به وجود آمدن .
-
پیدا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - آشکار کردن . 2 - یافتن ، جستن .
-
پیدا آمدن
لغتنامه دهخدا
پیدا آمدن . [ پ َ/ پ ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) آشکارا شدن . ظاهر گردیدن . نمودار گردیدن . پدید آمدن . حاصل شدن . معلوم گشتن . از نهان بعیان آمدن . از غیبت بحضور پیوستن : از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلیدتا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید. منوچهری .اگر وق...
-
پیدا آوردن
لغتنامه دهخدا
پیدا آوردن . [ پ َ / پ ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) هستی دادن . بوجود آوردن . پدید کردن . نمودن : چنانکه این پادشاه را پیدا آرد (خداوند) و با وی گروهی مردم دررساند اعوان وخدمتگاران وی که فراخور وی باشند. (تاریخ بیهقی ).همی گویی زمانی بود از معلول تا علت پس ا...
-
پیدا خواندن
لغتنامه دهخدا
پیدا خواندن . [ پ َ / پ ِ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) شمرده خواندن . ترتیل . (منتهی الارب ).
-
پیدا داشتن
لغتنامه دهخدا
پیدا داشتن . [ پ َ / پ ِ ت َ ] (مص مرکب ) آشکارا داشتن . هویدا و نمایان داشتن : در آبی که پیدا ندارد کنارغرور شناور نیاید بکار.سعدی .
-
پیدا ساختن
لغتنامه دهخدا
پیدا ساختن . [ پ َ / پ ِ ت َ ] (مص مرکب ) آشکار گردانیدن . هویدا کردن . پدید کردن . عرض . (منتهی الارب ).
-
پیدا شدن
لغتنامه دهخدا
پیدا شدن . [ پ َ/ پ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ظهور. ظاهر شدن . آشکار شدن .نمایان شدن . ظاهر گشتن . بوجود آمدن . تجلی . طلوع . بدو. (منتهی الارب ). عرض . بقول . اتضاح . وضوح . (منتهی الارب ). تبیین . استبانة. ابانة. بیان کردن : بروز چهارم سپیده دمان چو خو...
-
پیدا کردن
لغتنامه دهخدا
پیدا کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار کردن . نمایاندن . عرض . عرض کردن . افصاح . آشکار کردن . ظاهر ساختن . واضح کردن . روشن کردن . هویدا کردن . صَدع . (منتهی الارب ). ابراز. تجلیة. (مجمل اللغة). نُحلة. نِحلة. توضیح . (منتهی الارب ).ایضاح ...