کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیت خوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیت خوردن
لغتنامه دهخدا
پیت خوردن . [خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) پیچ خوردن . بدور خود پیچیدن . تاب برداشتن . تافته شدن چنانکه نخی تابیده .- پیت خوردن پا ؛ پیچیدن پا هنگام رفتن . پیتیلی خوردن (در تداول مردم قزوین ).
-
پیت خوردن
لهجه و گویش بختیاری
pit xordan پیچ افتادن، گره خوردن.
-
واژههای مشابه
-
پیت پیت،پیت پیت پنبه
لهجه و گویش تهرانی
صدای کمان پنبه زنی
-
پیت پیت
لغتنامه دهخدا
پیت پیت . (اِ صوت ) پچ پچ . نجوی . زیرگوشی . سخن آهسته با کسی گفتن که دیگری درنیابد.
-
پیت پیت کردن
لغتنامه دهخدا
پیت پیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخن گفتن بنرمی با کسی که دیگری درنیابد. نجوی . بیخ گوش کسی حرف زدن بآهستگی . (فرهنگ نظام ). پچ پچ کردن .
-
پیت، پیت حلبی
لهجه و گویش تهرانی
ظرف چارگوش حلبی
-
پیت دادن
لغتنامه دهخدا
پیت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) (در تداول مردم قزوین ) پیچاندن . پیچ دادن .
-
پیت نیاک
لغتنامه دهخدا
پیت نیاک . (اِخ ) نام قصبه و قلعتی در خانی خیوه ، در 82هزارگزی جنوب شرقی خیوه ، در ساحل چپ آمودریا (جیحون )، و در وسط واحه ٔ کوچک محاط ببیابانی واقع است . (قاموس الاعلام ترکی ). و امروزه جزو روسیه ٔ شوروی باشد.
-
پیت افتادن
لهجه و گویش بختیاری
pit oftâdan تاب افتادن، پیچ افتادن.
-
پیت پیتى
لهجه و گویش بختیاری
pit-piti تابدار.
-
پیت وَسَّن
لهجه و گویش بختیاری
pit vassan پیچ و تاب به نخ یا طناب افتادن.
-
پرس پیت
واژهنامه آزاد
پرسپیت نام بلندترین قله کوه سفیدار فرمشکان کوار است که از دو جز پر+اسپید تشکیل شده است و به معنی پر سفید است که گویا از برفهای موجود در این قله الهام گرفته شده است.
-
چیت و پیت
لغتنامه دهخدا
چیت و پیت . [ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ).
-
خیت و پیت
لغتنامه دهخدا
خیت و پیت . [ ت ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) شرمنده و بور و مغلوب . رجوع به فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده شود.- خیت و پیت شدن ؛ خیت شدن . مغلوب و شرمنده و بور شدن .- خیت و پیت کردن ؛ در مسابقه و مباحثه و محاوره و امثال آن کسی را مغلوب کردن . مفحم کردن ...