کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاله شراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم پیاله
لهجه و گویش تهرانی
رفیق میخواری
-
پیاله فروش
لهجه و گویش تهرانی
دکه می خرده فروش و سرپایی .شیرک خونه
-
تراوش پیاله
واژهنامه آزاد
در لهجه ی شیرازی به آن "ترش باله " گویند همان آبکش یا چلوصافی است
-
پنگ پیاله
واژهنامه آزاد
penge piyāla ساعت آبی . کاسه ای را سوراخ کرده روی آب می گذاشتند تا کم کم پر شود موقع پر شدن زمان مورد نظر محاسبه می شود (برای تقسیم آب کشاورزی)
-
پیاله گل آگین کردن
لغتنامه دهخدا
پیاله گل آگین کردن . [ ل َ / ل ِ گ ُ ک َدَ ] (مص مرکب ) پَر می کردن پیاله . پُر کردن جام .
-
یک پیاله مست
لهجه و گویش تهرانی
بی ظرفیت
-
یک پیاله مست
لهجه و گویش تهرانی
کم ظرفیت
-
پیاله و پاتیل
فرهنگ گنجواژه
کوچک و بزرگ.
-
جام و پیاله
فرهنگ گنجواژه
جام.
-
پیاله اول و بد مستی
لهجه و گویش تهرانی
زیاده خواهی، تازه به دوران رسیدگی
-
cup-and-bob viscometer/ cup and bob viscometer, bob-and-cup viscometer
گرانرَویسنج چرخکپیالهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار] نوعی گرانرَویسنج که دارای یک قطعۀ چرخان پیستونمانند و یک کاسۀ پر از مایع است که از آن برای اندازهگیری گرانرَوی مایعات ریختنی، دوغابها، نَرماسُلها و محلولها استفاده میشود و در آن گشتاور چرخش ملاک اندازهگیری گرانرَوی است
-
جستوجو در متن
-
گساردن
لغتنامه دهخدا
گساردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گذاشتن . نهادن : چه گفت نرگس گفت ای ز چشم دلبر دورغم دو چشمش بر چشمهای من بگسار. فرخی . || گذراندن . طی کردن . سپری کردن : کار آنچنان که آید بگذارم عمر آنچنان که باید بگسارم . مسعودسعد. || در میان نهادن . طرح کردن اندوه یا چ...
-
چمانه
واژگان مترادف و متضاد
پیاله شراب، پیمانهشراب، جامصراحی
-
پیمانه
واژهنامه آزاد
پیاله ی شراب
-
چمانه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) = چمان : 1 - کدویی که در آن شراب کنند؛ صراحی . 2 - پیالة شراب .