کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیاده ـ سوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
park and ride
پیاده ـ سوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] توقفگاه بزرگ و پایانهای که افراد میتوانند خودروِ خود را در آنجا متوقف کنند و با وسیلۀ نقلیۀ عمومی به نقاط مختلف شهر بروند و مجدداً به همان محل برگردند
-
واژههای مشابه
-
علی پیاده
لغتنامه دهخدا
علی پیاده . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) (حاجی ...) وی از همراهان سلطان حسین میرزا در جنگ با میرزا یادگار محمد بود. و این حاجی علی پیاده وقتی وارد قصر میرزا محمد شد او را خفته یافت و دستگیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 150).
-
walking tour
گشت پیاده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گشتی که در آن گردشگران تمام مسیر را منزلبهمنزل پیاده میپیمایند و از محیط و مناظر اطراف حداکثر بهره را میبرند
-
عابر پیاده
فرهنگ واژههای سره
پیاده
-
شه پیاده
لغتنامه دهخدا
شه پیاده . [ ش َه ْ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) فرزین . شهبیدق . (یادداشت مؤلف ). وزیر در شطرنج . رجوع به شهبیدق شود.
-
people mover
پیادهبَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] وسیلهای در پایانهها که مانند یک پیادهروِ متحرک مسافران را در مسیر ثابت جابهجا میکند
-
pedestrian friendly
پیادهپسند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ویژگیهایی که دارا بودن آنها باعث میشود پیادهرو برای پیادهروی، ایمن و راحت باشد
-
walk 1
پیادهرَوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که در آن گردشگران برای تفریح به قدم زدن میپردازند
-
implementation
پیادهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] محقق ساختن یک طرح نرمافزاری و عملیاتی نمودن آن
-
pedestrian area module
پیادهسهم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] فضای مورد نیاز برای هر عابر پیاده در تسهیلات فراهمشده در واحد سطح
-
disembarkation1
پیاده شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرایندی که در طی آن خدمه یا مسافران را از کشتی پیاده میکنن متـ . پیادش1
-
implement
پیاده کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عمل پیادهسازی
-
disembarkation2
پیاده کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] فرایندی که در طی آن خدمه یا مسافران از کشتی پیاده میشون متـ . پیادش2
-
hiker
پیادهگَرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گردشگری که در مسیرهای روستایی یا مناطق کوهستانی پیادهگَردی میکند