کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
پیا
معنی
(ص . اِ.) 1 - مرد کامل . 2 - باارج ، ارزنده . 3 - متمول ، صاحب اعتبار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیا
فرهنگ فارسی معین
(ص . اِ.) 1 - مرد کامل . 2 - باارج ، ارزنده . 3 - متمول ، صاحب اعتبار.
-
پیا
لغتنامه دهخدا
پیا. (اِخ ) (فلیکس ) نویسنده ٔ درام و سیاستمدار فرانسوی . مولد ویرزُن (1810 - 1889 م .).
-
پیا
لغتنامه دهخدا
پیا. (ص ) در لهجه ٔ لری : مرد کامل و رسیده و مجازاً بمعنی باارج و ارزنده . || در تداول عامه ، متمول . صاحب اعتبار. صاحب مکانت و منزلت . صاحب مقام و مرتبت : برای خود پیائی شد. برای خودش پیائی است .
-
پیا
لهجه و گویش بختیاری
piâ مَرد.
-
پیا
واژهنامه آزاد
«پیا» به معنی شوهر یا مرد در زبان لکی است
-
پیا
واژهنامه آزاد
پیا در گویش لری و کردی به معنی مرد است
-
واژههای مشابه
-
دنگ پیا
لغتنامه دهخدا
دنگ پیا. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دابو از بخش مرکزی شهرستان آمل با 379 تن سکنه . آب آن از چشمه و رود هراز. راه آن مالرو است و از دو محل به نام پیش محله و بالامحله تشکیل شده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
پیا، کارى
لهجه و گویش بختیاری
piâ-kâri 1. مرد کوشا؛ 2. مرد ورزیده.
-
جستوجو در متن
-
pia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیا
-
مرد
واژهنامه آزاد
(لری) پیا.
-
سپردن
فرهنگ فارسی معین
(س پَیا پُ دَ)(مص م .) 1 - پیمودن ، راه رفتن . 2 - پایمال کردن . 3 - گذراندن ، بسر بردن .
-
کارلس اول
لغتنامه دهخدا
کارلس اول . [ ل ُ س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) فرزند لوئی اول پادشاه «پرتقال » و «ماری پیا» متولد در لیسبن (لشبونه ) در سال 1863 م . وی به سال 1889بپادشاهی پرتقال رسید و به سال 1908 مقتول گردید.
-
پول سیاه
لغتنامه دهخدا
پول سیاه . [ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پول خرد. پشیز. مس مسکوک که بهندی پیا گویند. (غیاث ). پول از غیر سیم و زر.- به یک پول سیاه نیرزیدن ؛ سخت بی ارزش بودن . رجوع به پول شود.