کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پک و پُوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پک و پُوز
فرهنگ گنجواژه
سر و وضع، ریخت ، صورت و لب، دهان و چانه.
-
واژههای مشابه
-
پُکَّ
لهجه و گویش گنابادی
poka در گویش گنابادی یعنی ماده ای که از آن روشور سازند ، سفیدآب ، روشوی
-
پُکْ
لهجه و گویش گنابادی
pok در گویش گنابادی یعنی توخالی ، تهی ، پوک
-
پِک
لهجه و گویش بختیاری
pek 1. پُتک؛ 2. برجسته، مُحدّب. pešnis pekka>پیشانىاش برجسته است> .
-
پک تین
لغتنامه دهخدا
پک تین . [ پ ِ ] (فرانسوی ، اِ) ماده ٔ خاص که در بسیاری از میوه ها هست .
-
پک سودار
لغتنامه دهخدا
پک سودار. [ پ ِ ] (اِخ ) نام مردی که در عصر اسکندر اَدا ملکه ٔ کارّیه را از تخت شاهی محروم کرد. (ایران باستان ج 2 ص 1268).
-
پُک قلاج دار
لهجه و گویش تهرانی
پک طولانی
-
مقیاس وزنی است معادل 4 پک () و23 کوارتز ()
دیکشنری فارسی به عربی
بوشل
-
واژههای همآوا
-
پک و پوز
فرهنگ فارسی معین
(پَ کُ پُ) (اِمر.) (عا.) 1 - ریخت ، شکل ، هیأت ظاهری ، وجنات (زشت )، بد پک وپوز. 2 - دهان و اطراف آن .
-
پک و پوز
لغتنامه دهخدا
پک و پوز. [ پ َ ک ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پک و پوزه ، از اتباع . بصورت تحقیر، در تداول عوام ، شکل . ریخت . هیأت ظاهری . صورت ظاهر کسی اعم از بدن و لباس : پک و پوزش را ببین . بدپک و پوز. || بطور اخص ، دهان و اطراف آن : پک و پوزش را خرد کرد.- بی پک ...
-
پک وپوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دکوپوز› pakopuz ۱. = پوز۲. ریخت و شکل کسی؛ ظاهر شخص.