کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پِیْغامْبَرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رسول
واژگان مترادف و متضاد
ایلچی، پیامآور، پیغامبر، پیغمبر، پیک، سفیر، فرستاده، مرسل، نبی، وخشور
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ بردن) bar ۱. = بردن۲. بَرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پیغامبر، فرمانبر، رنجبر، باربر.
-
نبی
فرهنگ فارسی معین
(نَ یّ) [ ع . ] (ص .) پیغامبر. ج . انبیاء، نبیون .
-
آشی
لغتنامه دهخدا
آشی . [ شا ] (اِخ ) نام پدر داود پیغامبر علیه السلام .
-
رسوم
لغتنامه دهخدا
رسوم . [ رُ ] (اِخ )تیغی از پیغامبر صلوات اﷲ علیه . (یادداشت مؤلف ).
-
ازه
لغتنامه دهخدا
ازه . [ اُ زِ ] (اِخ ) یکی از دوازده پیغامبر غیراولی العزم اسرائیل .
-
apostles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسولان، رسول، فرستاده، حواری، عالیترین مرجع روحانی، پیغام بر، پیغـامبر
-
Apostle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسول، فرستاده، حواری، عالیترین مرجع روحانی، پیغام بر، پیغـامبر
-
فرستاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ferestāde ۱. روانهشده.۲. رسول؛ پیغامبر.۳. سفیر؛ فرسته.
-
نونا
لغتنامه دهخدا
نونا. (اِخ ) نام مادر ابراهیم پیغامبر است . رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 117 شود.
-
داعی الله
فرهنگ فارسی معین
(یُ لْ لا) [ ع . ] (اِمر.) 1 - خوانندة خدا. 2 - پیغامبر اسلام (ص ).
-
رحمت العالمین
فرهنگ فارسی معین
(رَ مَ تُ لْ لَ) [ ع . رحمة العالمین ] (ص مر.) موجب رحمت جهانیان (پیغامبر اسلام ).
-
رسول
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - قاصد، پیک . 2 - سفیر. 3 - پیغامبر، نبی .
-
سریت
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَّ) [ ع . سریة ] (اِ.) لشکری که پیغامبر (ص ) شخصاً در آن حضور نداشت .
-
فرستاده
فرهنگ فارسی معین
(فِ رِ دِ) (ص مف .) 1 - روانه کرده . 2 - سفیر. 3 - پیغامبر، رسول .