کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پِلیتَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پِلیتَه
لهجه و گویش بختیاری
pelita فتیله.
-
واژههای مشابه
-
پلیته
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِ تِ) (اِ.) فتیله .
-
پلیته
لغتنامه دهخدا
پلیته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پنبه یا لته ٔ تاب داده را گویند و معرب آن فتیله است خواه فتیله ٔ چراغ باشد و خواه فتیله ٔ داغ . (برهان قاطع). پنبه یا ریسمان یا لته ٔ تابداده و فتیله معرب آن است ... ریسمان یا پنبه ٔ تابیده برای چراغ . ذبالة. ذُبّالة. (...
-
پلیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palite = فتیله
-
واژههای همآوا
-
پلیته
فرهنگ فارسی معین
(پِ لِ تِ) (اِ.) فتیله .
-
پلیته
لغتنامه دهخدا
پلیته . [ پ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) پنبه یا لته ٔ تاب داده را گویند و معرب آن فتیله است خواه فتیله ٔ چراغ باشد و خواه فتیله ٔ داغ . (برهان قاطع). پنبه یا ریسمان یا لته ٔ تابداده و فتیله معرب آن است ... ریسمان یا پنبه ٔ تابیده برای چراغ . ذبالة. ذُبّالة. (...
-
پلیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palite = فتیله
-
جستوجو در متن
-
کنه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) فتیلة چراغ ، پلیته .
-
شعائل
لغتنامه دهخدا
شعائل . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شَعیلَة به معنی آتش سوزان در پلیته یا پلیته ٔ سوزان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به شعیلة شود.
-
ذبالة
لغتنامه دهخدا
ذبالة. [ ذُب ْ با ل َ ] (ع اِ) پلیته . فلیته . فتیله .
-
پتیله
لغتنامه دهخدا
پتیله .[ پ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) مصحف پلیته بمعنی فتیله است .
-
ذبالة
لغتنامه دهخدا
ذبالة. [ ذُ ل َ ] (ع اِ) پلیته . (دهار) (منتهی الارب ). فتیله . فلیته . ذُبّاله َ. پلیته ٔ افروخته . ج ، ذبال . (مهذب الاسماء). ذَبائل : این همی گفت و ذباله ٔ نور پاک از لبش میشد پیاپی بر سماک .مولوی .