کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پُوس
لهجه و گویش بختیاری
pus پوست.
-
واژههای مشابه
-
پوس
لغتنامه دهخدا
پوس .(اِ) چرب زبانی و فریب دادن و فروتنی کردن و بزبان خوش مردم را فریفتن باشد. (برهان ). تملق : بتدبیر شاید جهان خورد و پوس چو دستی نشاید گزیدن ببوس . سعدی (بوستان ).این شاهد محتاج بتأیید است چه در بعض نسخ بوستان این کلمه لوس آمده است با لام بجای پ ...
-
duff, duff layer
پوسبرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] لایهای از مواد آلی نسبتاً تجزیهشدۀ کف جنگل که در زیر لاشبرگ قرار دارد
-
پوزیپ پوس
لغتنامه دهخدا
پوزیپ پوس .(اِخ ) از معاریف یونان بعهد اسکندر که جلای وطن کرده و طرفدار ایران شده بود و در جنگ اسکندر با داریوش سوم اسیر مقدونیان گشت . (ایران باستان ج 2 ص 1322).
-
پاپ پوس
لغتنامه دهخدا
پاپ پوس . (اِخ ) از دانشمندان معروف ریاضی دان اسکندریه ، وی در اواخر مائه ٔ چهارم میلادی میزیست و او را کتابی است به یونانی بنام «مجموعه های ریاضی » و کتابی دیگر در جغرافیا. متن یونانی کتاب دوم از میان رفته ولی ترجمه ٔ لاطینی آن موجود است ، واز کتاب ...
-
پی پوس
لغتنامه دهخدا
پی پوس . [ پ ِ پو ] (اِخ ) دریاچه ای است واقع بین روسیه و استونی که بوسیله ٔ رود ناروا به خلیج فنلاند می پیوندد.
-
پلاتى پوس
واژهنامه آزاد
نوعى جاندار که در استرالیا زندگى مى کند .موجودى تخم گزار است و به پجه اش شیر مى دهد .
-
short dung
کود نیمپوس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کود حیوانی تخمیرشدهای که تقریباً نیمی از آن پوسیده است
-
جُلُ و پوس جمع کِردن
لهجه و گویش بختیاری
jol-o-pus jam kerdan اثاثیه را جمع کردن.
-
واژههای همآوا
-
پوس
لغتنامه دهخدا
پوس .(اِ) چرب زبانی و فریب دادن و فروتنی کردن و بزبان خوش مردم را فریفتن باشد. (برهان ). تملق : بتدبیر شاید جهان خورد و پوس چو دستی نشاید گزیدن ببوس . سعدی (بوستان ).این شاهد محتاج بتأیید است چه در بعض نسخ بوستان این کلمه لوس آمده است با لام بجای پ ...
-
جستوجو در متن
-
pouce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوس
-
puce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پوس، رنگ البالویی