کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پف کردگی
لغتنامه دهخدا
پف کردگی . [ پ ُک َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی آماسیده .
-
پف کرده
لغتنامه دهخدا
پف کرده . [ پ ُ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آماسیده . ورم کرده . برآمده . || پُفالو.
-
پف نم
لغتنامه دهخدا
پف نم . [ پ ُ ن َ ] (اِمرکب ) نمی که کلاه دوزان به کلاه و قهوه چیان به تنباکوزنند با آبی که در دهان گیرند. و با زدن صرف شود.
-
پف کرده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pofkarde ورمکرده؛ آماسیده.
-
پف نم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pofnam ۱. آبی که در دهان نگه دارند و بعد به چیزی پف کنند.۲. نمی که کلاهدوز با آبی که در دهان میکند به کلاه میزند.
-
پف کرده
دیکشنری فارسی به عربی
انفخ
-
پف آلود
لهجه و گویش تهرانی
پوک ،باد کرده
-
قُرُم پُف
لهجه و گویش تهرانی
قرمساق و پفیوز،ناسزائی است به مردان
-
chromosome puff, chromosomal puff, puff
پف فامتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از برآمدگیهای موضعی در فامتنهای غولآسا
-
پف کاسه گری
لغتنامه دهخدا
پف کاسه گری . [ پ ُ ف ِ س َ / س ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فوت کاسه گری . تعبیری مثلی است . نهانی و دقیق ترین قسمت فنی . گویند مردی از ایران به آموختن هنر چینی سازی به چین شد و در کارخانه ٔ آن هنر بیاموخت و به ایران بازگشت لکن ظرفهای او خشن و ن...
-
خر و پف
لغتنامه دهخدا
خر و پف . [ خ ُرْ رو پ ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت خیشوم و دهان خفته بخواب سنگین .قسمی آواز دهان وحلق و بینی بعضی از خفتگان . (یادداشت بخط مؤلف ).- خر و پف بلند شدن ؛ خفتن و برآمدن آواز خرنا از دهان و خیشوم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
غُر و پُف
فرهنگ گنجواژه
خُر و پف.
-
پُخ،پخت،بُغ،پُف
لهجه و گویش تهرانی
بخار
-
خُر و پُف
لهجه و گویش تهرانی
صدای خواب
-
پف و نم
فرهنگ گنجواژه
آب دهان زدن.