کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُف پخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
chromosome puff, chromosomal puff, puff
پف فامتنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هریک از برآمدگیهای موضعی در فامتنهای غولآسا
-
اخ و پف کردن
لغتنامه دهخدا
اخ و پف کردن . [ اَ خ ُ پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نکوهیدن بسیار. عیب کردن . کراهت نمودن . مکرّر اظهار کراهت از چیزی کردن . اظهار نفرت کردن .
-
پف کاسه گری
لغتنامه دهخدا
پف کاسه گری . [ پ ُ ف ِ س َ / س ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فوت کاسه گری . تعبیری مثلی است . نهانی و دقیق ترین قسمت فنی . گویند مردی از ایران به آموختن هنر چینی سازی به چین شد و در کارخانه ٔ آن هنر بیاموخت و به ایران بازگشت لکن ظرفهای او خشن و ن...
-
خر و پف کردن
لغتنامه دهخدا
خر و پف کردن . [ خ ُرْ رو پ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آوازها از گلو و دهان بوقت خواب درآمدن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خر و پف
لغتنامه دهخدا
خر و پف . [ خ ُرْ رو پ ُ ] (اِ صوت ) حکایت صوت خیشوم و دهان خفته بخواب سنگین .قسمی آواز دهان وحلق و بینی بعضی از خفتگان . (یادداشت بخط مؤلف ).- خر و پف بلند شدن ؛ خفتن و برآمدن آواز خرنا از دهان و خیشوم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
نم و پُف
لهجه و گویش تهرانی
افشانه زدن و تمیز کردن
-
اخ و پِف کردن
فرهنگ گنجواژه
عیب کردن، نکوهیدن .
-
غُر و پُف
فرهنگ گنجواژه
خُر و پف.
-
خُر و پُف
لهجه و گویش تهرانی
صدای خواب
-
پف و نم
فرهنگ گنجواژه
آب دهان زدن.
-
خُر و پُف
فرهنگ گنجواژه
صدای نفس فردی که خواب است.
-
جستوجو در متن
-
pastry shortening
چربمایۀ آردینک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی چربمایه که بهآسانی بر روی سطح پخش میشود و آن را با خمیر بهصورت لایههای یکدرمیان روی هم میگذارند تا چربی لایههای خمیر را از هم جدا نگه دارد و رطوبت ایجادشده در حین پخت موجب پف کردن محصول شود
-
پخچ
لغتنامه دهخدا
پخچ . [ پ َ ] (ص ) پخج . پخش . پخت . پهن . کوفته .پهن شده . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). || پست . || پژمرده . (غیاث اللغات ).- پخچ شدن ؛ پهن شدن بر اثر ضربه ای . پهن و با زمین یکسان شدن چیزی با فشاری . بواسطه ٔ فشاری از صورت نخستین گشتن و ب...
-
دم
لغتنامه دهخدا
دم . [ دَ ] (اِ) نفس . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (لغت محلی شوشتر، خطی ) (دهار) (منتهی الارب ). نفس و هوایی که به واسطه ٔ حرکات آلات تنفس در شش داخل می شود و از آن خارج می گردد. (از ناظم الاطباء). به معنی نفس است و سراب و دلنواز و روح بخش و جان پرور ...