کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پُرسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پرسه زنی
دیکشنری فارسی به عربی
تجوال
-
پرسه زن
دیکشنری فارسی به عربی
تريث
-
در پَرسه
لهجه و گویش تهرانی
دریوزه
-
پرسه زدن
لهجه و گویش تهرانی
پلکیدن،بدون هدف راه رفتن و گردش کردن
-
loiter time
مدت پرسهزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] مدتزمانی که موشک پرسهزن، پس از خاموش شدن امواج رادار هدف، پرسهزنی میکند
-
loitering missile, hovering missile
موشک پرسهزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی موشک ضدرادار که پس از پرتاب اقدام به تعیین موقعیت و شناسایی هدف میکند و چنانچه امواج رادار هدف خاموش شود، در هوا پرسه میزند و در انتظار روشن شدن مجدد رادار هدف باقی میماند
-
loitering attack missile
موشک تهاجمی پرسهزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی موشک پرسهزن که پس از پرتاب، با استفاده از فن پرسهزنی به هدف مورد نظر تک میزند
-
loitering cruise missile
موشک کروز پرسهزن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] نوعی موشک که دارای دو ویژگی موشک کروز، یعنی هدایت با سرعت ثابت، و پرسهزنی است و پس از پرتاب، در نزدیک هدف شروع به جستوجوی هدف برای حمله به آن میکند
-
ختم و پُرسه
فرهنگ گنجواژه
مراسم عزاداری .
-
پرسه و طفره و تقلا
فرهنگ گنجواژه
تلاش.
-
واژههای همآوا
-
پرسه
واژگان مترادف و متضاد
تفرج، راهپیمایی، سیر، گردش، گشت
-
پرسه
واژگان مترادف و متضاد
۱. ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی ۲. بیمارپرسی، تفقد، عیادت ≠ عیش
-
پرسه
فرهنگ فارسی معین
(پَ س ِ) (اِ.) 1 - راه رفتن بسیار و بی نتیجه . 2 - رفتن گدایان به گدایی .
-
پرسه
فرهنگ فارسی معین
(پُ س ِ) (اِمص .) 1 - احوالپرسی ، عیادت . 2 - تسلیت . 3 - آمار، شمار. 4 - مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده است . 5 - مجلس ترحیم .
-
پرسه
لغتنامه دهخدا
پرسه . [ پ َ س َ / س ِ ] (اِ) مخفف پارسه است که گدائی باشد. (برهان ). رفتن گدایان :هوای پرسه ٔ بازار همتت داردسحاب از آن به کف خود همی کشد اذیال . قاضی نور اصفهانی . || زن خدمتکار و کنیز. (رشیدی ). و ظاهراً این صورت مصحف پرسته است .- پرسه زدن ؛ گردش...