کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَل و پَخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پَل و پَخت
فرهنگ گنجواژه
قرار و مدار. پل و پخت کردن= قرار گذاشتن
-
واژههای مشابه
-
پل
واژگان مترادف و متضاد
جسر، خدک، قنطره
-
پل
فرهنگ فارسی معین
(پُ) [ په . ] ( اِ.) آن چه که دو قسمت جدا از هم را به یکدیگر وصل کند. ؛ ~ خر بگیری کنایه از: معبری که به آسانی نتوان از آن گذشت .
-
پل
لغتنامه دهخدا
پل . [ ] (اِخ ) رجوع به اسیوند (طائفه ٔ...) شود.
-
پل
لغتنامه دهخدا
پل . [ پ ِ ] (اِخ ) نام دهی از دهستان اوزرود نور مازندران . رجوع به پیل شود.
-
پل
دیکشنری فارسی به عربی
جسر
-
پَلِ
لهجه و گویش گنابادی
pale در گویش گنابادی یعنی یکی از دو جفت ، تک کفش
-
پل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: pol طاری: pol طامه ای: pol طرقی: pol کشه ای: pol نطنزی: pol
-
پِل
لهجه و گویش بختیاری
pel گاو نر جوانى که براى جفتگیرى از آن استفاده شود.
-
پل
واژهنامه آزاد
پَل - غلط خوردن پلش بده:غلطش بده
-
پل
واژهنامه آزاد
پَل= گیسو، زلف؛ پل بریده= نفرین یا ناسزایی است که به دختران یا زنان گویند.
-
پل
واژهنامه آزاد
(لری؛ خرم آباد) پَل؛ حامی، پشتیبان.
-
پل
واژهنامه آزاد
(pal):جوی آب
-
کای پل
لغتنامه دهخدا
کای پل . [ ] (هندی ، اِ) اسم هندی قنابری است . (فهرست مخزن الادویه ).