کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پَلاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پَلاس
لهجه و گویش تهرانی
گلیم. جایی رفت و آمد داشتن
-
واژههای مشابه
-
پلاس
واژگان مترادف و متضاد
۱. زیرانداز، فراش، گلیم، مفرش ۲. سرگردان، ویلان
-
پلاس
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (اِ.) 1 - جامة پشمینه و خشن که درویشان پوشند. 2 - گلیم . 3 - تکه ای از پارچة کهنه . 4 - مکر و حیله و روش مکر و حیله دانستن . 5 - اثاثیة منزل .
-
پلاس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) (عا.) سرگردان .
-
پلاس
لغتنامه دهخدا
پلاس . [ پ َ ] (اِ) پشمینه ٔ سطبر که درویشان پوشند و نیز بمعنی قسمی پشمینه ٔ گستردنی باشد شبیه به جاجیم . چیزی است مثل کرباس که از ریسمان پوست درخت سن بافند به هندی تات گویند... و در مدار و لطائف و سراج نوشته نوعی از پشمینه ٔ سطبر و در بهار عجم نوعی ...
-
پلاس
لغتنامه دهخدا
پلاس . [ پ َ ] (اِخ ) نام نویسنده ٔ روم . وی کتابی بزرگ در مهرپرستی تألیف کرده است . (یشتها تفسیر و تألیف پورداود ج 1 ص 411).
-
پلاس
لغتنامه دهخدا
پلاس . [پْلا / پ ِ ] (اِخ ) نام قریه ای بزرگ است در ولایت مناستر از آرناؤدستان و سنجاق و قضای کوریجه . در12 هزارگزی شمال شرقی کوریجه نزدیکی ساحل چپ نهر دودل . بسیاری از وزرای دولت عثمانی زاده ٔ این آب و خاکند و نیز مسکن یک خاندان شوالیه ٔ قدیم بوده ...
-
پلاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالاس› pa(e)lās ۱. فرشی که از پشم به رنگهای مختلف میبافند و پرز ندارد؛ گلیم.۲. جامۀ پشمی خشن و ستبر که قلندران و درویشان بر تن میکنند: ◻︎ برکنی از شاهد مجلس لباس / اطلس و پوشش پلاساندرپلاس (جامی: مجمعالفرس: پلاس).
-
کج پلاس
لغتنامه دهخدا
کج پلاس . [ ک َ پ َ ] (ص مرکب ) بدمعامله و مفسد. (آنندراج ). کج باز. (ناظم الاطباء) : با همه کج پلاس با ما هم . سنائی .هرگز گلیم بخت مرادر محیط دهراز آب برنیاورد این چرخ کج پلاس .علی خراسانی (از آنندراج ).
-
گل پلاس
لغتنامه دهخدا
گل پلاس .[ گ ُ ل ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درختی است که آنرا در فارسی پله هم گویند. (آنندراج ) : به عزم سیر چمن چون روم ز خانه برون که خارهاست به پا از گل پلاس مرا.سلیم (از آنندراج ).
-
پلاس آخور
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ) (اِمر.) 1 - توبره . 2 - مجازاً شرم زن ، آلت زن .
-
پلاس انداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ تَ)(مص م .) 1 - گستردن پلاس . 2 - پریشان ساختن .
-
پلاس باف
فرهنگ فارسی معین
(پَ) (ص فا.) سازنده و کنندة پلاس .
-
کج پلاس
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) (ص مر.) بدمعامله ، مفسد.